بعد از مدتها ننوشتن دوباره برگشتم. این مدت سعی کردم به بلاگ بیان مهاجرت کنم ولی در استفاده از نرم افزار به مشکل برخوردم.به خاطر فیلتر بودن بلاگ اسپات کسی حوصلش نمیکشه حتی اگه لینکمو در وبلاگی ببینه یه سر بزنه.گرچه برای استفاده از فیسبوک همه راحت هستن ولی برای بلاگهای دیگه فیلترینگ اذیتشون میکنه!
خیلی چیزا به ذهنم میرسه که دلم میخواد بنویسمٰ ولی تا بیام و شروع کنم به نوشتن همش از ذهنم میپره.شاید این از عوارض سن باشه!
از هفته پیش تعطیلات تابستانی دانشگاه شروع شده و تا آخر هفته آینده ادامه داره.کارهای خونه و چتر شدن خونه دوست و فامیل از مهمترین برنامه های این تعطیلات منه!
با وجودیکه در طول ایام غیرتعطیل صبحها به سختی بلند میشم ودر عرض چندثانیه هزار فکر برای پیچوندن کارو گاهی هم کنسل کردن کار کردن به ذهنم هجوم میارهٰ ولی وقتی در تعطیلات چند هفته ای به سر میبرم با خودم فکر میکنم که در هر صورت بیدارشدن از خواب برام سخته.چه 5ونیم صبح و چه 11 ظهر.چه بهتر که همون صبح روزمو شروع کنم و سرحالتر بشم. وقتی کار بیرون خونه داشته باشی همه زندگیتو طبق برنامه منظم تری مجبوری انجام بدی و زندگیت نظم و ترتیب مشخصی میگیره. وقتی خونه ای هی میگی حالا که وقت دارم بزار برای بعد.
دلم برای دانشگاه و همکارها و حرفهای چرت و پرت و پشت سر فامیل شوهر حرف زدن و سربه سر همکار گذاشتن تنگ شده.
شاید امسال آخرین تعطیلات تابستانی کاملا آزاد من باشه.شاید سال دیگه بچه چندماهه داشته باشم که آسودگی رو از من بگیره!