گرما

گرما گرما و باز هم گرما
از همون بچگی هم از گرما متنفر بودم. همون بحث همیشگی بین پدرها و بچه ها سر روشن بودن کولر تو خونه ما هم جاری بود.من هم تابستون سر روشن بودن کولر و زمستون هم سر کم کردن یا خاموش بودن شوفاژ و باز کردن در و پنجره برای جریان هوا بحث و جدل داشتم!
تو زمستون هر چقدر هم بلرزم باز هم حس میکنم چقدر خوبه که سرده و میشه بهتر تحمل کرد و لباس خوشگل تر پوشید.(شاید هنوز تو برف و سرمای آنچنانی گرفتار نشدم که این حرفو دارم میزنم).تو تابستون لخت هم بشی بار هم کلافه ای.
وقتی میرسم خونه میرم دسشویی وهمه لباسارو در میارم و کل تنم رو شلنگ آب خنک میگیرم.ای حالی میده که نگو.بعدش هم کمپرس سرد میزارم رو سر و صورتم و دراز میکشم.
میوه های تابستونی رو دوست دارم ولی حاضرم به خاطر خفه نشدن از گرما ازشون صرف نظر کنم و دلم بخواد همیشه هوا خنک باشه:(
                                                                                      *** *** ***
تصمیم دارم به blog.irمهاجرت کنم.ولی انتقال مطالب از اینجا نیاز به اینرتنت سرعت بالاتر داره و فعلا وقت و حوصله کافی برای این پروسه رو ندارم.ایشالله بزودی.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

0 نظرات: