برف،نفت،بافتنی و دیگر هیچ...

هر وقت هوا کمی سرد میشه، یاد دوران کودکی میفتم. همون وقتی که بخاری نفتی روشن بود و جز دور خودش جای دیگه ای رو گرم نمیکرد. به پشتی کنار بخاری تکیه میدادی و مامان کنارت با میله های بافتنی مشغول بافتن شال یا ژاکت بود. "آرایشگاه زیبا" درحال پخش بود و بچه ها در حال نوشتن مشقهای مدرسه.
دلم میخواد میل بافتنی دست بگیرم و شروع کنم به بافتن. ولی نه بخاری نفتی هست و نه برف و نه آرایشگاه زیبا...

http://myup.ir/images/en01sdrh981q35eu0ib.jpg

عکس بالا از محصولات دستی من و مامان برای درس حرفه وفن دوران راهنمائیه

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

2 نظرات:

باراني گفت...

باز هم سلام
پس هنرمند تشريف داشتي و ما نمي دونستيم !
به به!به به!
حالا هم بلدي ببافي؟

امید(هنر هفتم) گفت...

فک نکنم الان بیشتر از اینا رو بافته باشین(با توجه به تجربه نقاشی)!!!
من یه دونه از کلاها داشتم که صورت و سر و میپوشند...الان دیگه نیست.از اینایی که یه لبه کلاهی داشت ! فقط چشما معلوم بود...خیلی دوستش دارم
راستی
موبایلم درست از 2 تا عروسک بچگی م که هنوزم دارمشون عکس میگیرم براتون میفرستم