چقدر سخته صبحها وقتی ساعت زنگ میزنه . میخوای با مشت بکوبی روی ساعت . ولی بخوای یا نخوای باید از خواب بلند بشی و بری .
یادش به خیر . روزهایی که مدرسه میرفتیم . خود مدرسه رفتن رو نمیگم . منظورم زمستونهاییه که برف میامد و صبح که از خواب بلند میشدی مامان میگفت برف اومده بخوابید . رادیو گفته ابتدائیها تعطیلن . بلند شید ببینید روی درخت خرمالو چقدر برف نشسته .
چقدر حال میداد وقتی میشنیدی که تعطیله . حتی دیگه حس دیدن برفهای روی درخت خرمالو رو هم نداشتی . یادمه یه بار تو دوران ابتدایی ده روز تعطیل شدیم . مامان گفته بود این مدت بشین کتاب داستانهاتو از نو بخون . اون موقع بخاری نفتی داشتیم که فقط دور خودشو گرم میکرد . میشستم کنار بخاری و پتو رو مییچوندم دورم و کتاب میخوندم .
وقتی رفتیم راهنمایی دیگه با هر برفی مدرسه تعطیل نمیشد . میگفتن حتی اگه سنگ هم از آسمون بیاد دیگه راهنمایی و دبیرستانها تعطیل نمیشه . ولی در عوض دبستانیهارو بیشتر از ما تعطیل کردن . به هر بهانه ای ...
وقتی رفتیم دبیرستان ، راهنماییهارو هم تعطیل کردن و ما غبطه میخوردیم که خوش به حالشون چرا واسه ما تعطیل نمیکردن .
وقتی رفتیم دانشگاه ، دبیرستانیهارو هم تعطیل کردن . برف و الودگی هوا و ... .
وقتی فارغ التحصیل شدیم ، دانشگاه رو هم تعطیل کردن . وقتی رفتیم سر کار ، همه جارو تعطیل کردن جز محل کار ما .
اینکه در وجود این تعطیل کردنها چه صیغه ای هست نمیدونم . ولی همیشه تا ما میامدیم از جایی بیرون ، خوش به حال جای قبلی میشد .
خوش به حال بعدیهای ما که جای مارو میگیرن ...
یادش به خیر . روزهایی که مدرسه میرفتیم . خود مدرسه رفتن رو نمیگم . منظورم زمستونهاییه که برف میامد و صبح که از خواب بلند میشدی مامان میگفت برف اومده بخوابید . رادیو گفته ابتدائیها تعطیلن . بلند شید ببینید روی درخت خرمالو چقدر برف نشسته .
چقدر حال میداد وقتی میشنیدی که تعطیله . حتی دیگه حس دیدن برفهای روی درخت خرمالو رو هم نداشتی . یادمه یه بار تو دوران ابتدایی ده روز تعطیل شدیم . مامان گفته بود این مدت بشین کتاب داستانهاتو از نو بخون . اون موقع بخاری نفتی داشتیم که فقط دور خودشو گرم میکرد . میشستم کنار بخاری و پتو رو مییچوندم دورم و کتاب میخوندم .
وقتی رفتیم راهنمایی دیگه با هر برفی مدرسه تعطیل نمیشد . میگفتن حتی اگه سنگ هم از آسمون بیاد دیگه راهنمایی و دبیرستانها تعطیل نمیشه . ولی در عوض دبستانیهارو بیشتر از ما تعطیل کردن . به هر بهانه ای ...
وقتی رفتیم دبیرستان ، راهنماییهارو هم تعطیل کردن و ما غبطه میخوردیم که خوش به حالشون چرا واسه ما تعطیل نمیکردن .
وقتی رفتیم دانشگاه ، دبیرستانیهارو هم تعطیل کردن . برف و الودگی هوا و ... .
وقتی فارغ التحصیل شدیم ، دانشگاه رو هم تعطیل کردن . وقتی رفتیم سر کار ، همه جارو تعطیل کردن جز محل کار ما .
اینکه در وجود این تعطیل کردنها چه صیغه ای هست نمیدونم . ولی همیشه تا ما میامدیم از جایی بیرون ، خوش به حال جای قبلی میشد .
خوش به حال بعدیهای ما که جای مارو میگیرن ...
10 نظرات:
با سلام
از وبلاگت دیدن کردم وبلاگت خوبه ولی باید بیشتر تلاش کنی و ابزارهای وبلاگتو بیشتر کنی.
در ضمن وبلاگت خوب بالا میاد و قالب خوبی هم داره.
در مورد مطالب هم هر چی مطالبت جدیدتر باشه بازدید کننده بیشتری هم داره ولی سعی نکن زیاد از مطالب تکراری که تو اینترنت پره استفاده کنی چون تو جستجو به چشم نمیاد.
در ضمن ایمیل منو عضو خبرنامه ات کردی و برام ایمیل امد و من امدم تو وبلاگت اگر دوست داشتی وبلاگ اختصاصی روستای چولاب رو لینک کن و به من خبر بده تا وبلاگت رو لینک کنم.
با تشکر
سجاد
www.chuolab.blogfa.com
بابا احساساتی خیلی رمانتیکی پافات کم بود کافه شکلاتی زدی از اون اسم صهی.نی.تی رفتی شکلاتی شد بپا خودتو بشوری ............
PES 2010
خیلی زرنگی و ضد آزادی ........
PES 2010
سلام
جالب بودن...........
منم اینجوری بود م منتها من ازمدرسه می اومدم بیرون مدرسه رو نوسازمیکردن حتی یه سال ازشهرم دورشدم وقتی برگشتم دیدم ازاین رو به اون رو و وساز شده.......
((گاهی گمان نمیکنی ولی میشود،گاهی نمیشود،نمیشودکه نمیشود؛گاهی گمان نمیکنی ولی هزار دوره دعا بی اجابت است،گاهی نگفته قرعه به نام تومیشود؛گاهی گدای گدای گدایی وبخت نیست،گاهی تمام شهرگدای تو میشود.))
سلام...خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم...امیدوارم حداقل در این مکان کسی به نظرات شما ومن چیز نکنه...سنم از شما کمتره ولی دقیقا این موضوع برف و رادیو و تعطیلی توی ذهنم مونده ومن هم همیشه وقتی یک مقطع تحصیلی بالا میرفتم حسرت قبلی رو میخوردم که کاش امسال هم دبستانی بودم تا تعطیل میشدم...خب بچه بودیم دیگه...ولی الان تازه میفهمیم که تعطیلی ها وبین التعطیلیها چه نقشی توی زندگی دارند...میفهمیم که چقدر راحت با این تعطیلیها خودومن رو از زندگی عقب انداختیم...ما که از365روز سال364روزشو دربه دریم...واقعا همه راحت طلب بار اومدیم...خدایی اگه همین الان هم بهمون بگن 3روز تعطیلیم از خوشحالی پر در میاریم...واقعا چرا اینطوریه؟؟؟شما از موضوع تعطیلی روز برفی به این نتیجه رسیدی که خوش به حال قدیم ها وخوش به حال بچگی هایمان...درسته؟این مدل نوشتنتون رو دوست دارم چون خیلی جالب موضوع ها رو به هم ربط میدی وهسته اصلی رو واسه خواننده مبهم میزاری...موق باشی...
الهام خانوم وقتی اسم و ادرس اینترنتی رو میدم میگه دارای نویسه غیر مجاز است واسه همین به صورت ناشناس فرستادم...دوست دار شما....رضا لمپارد...
سلام الهام خانوم تاسیس وبلاگت مبارک انشا الله که موفق باشی ولی وبلاگت فعلا معمولیه بابای
پس چرا منو نميگي رفتيم بانك يكي دوبار همه ي اداره ها تعطيل شد غير بانك!!
آخرشيم ما
سلام
آره
بانک که دیگه رو شاخشه
من اون موقع داروخانه میرفتم
و داروخانه ها هم از مراکز درمانی بود که نباید بسته میشد
1. سلام.
2. اول این که "جانا، سخن از زبان ما می گویی".
3. و دیگه این که خط آخرت آدم رو یاد "خیام" عزیز می ندازه.
4. "این کهنه جهان به کس نماند باقی
رفتند و رویم و دیگر آیند و روند"
ارسال یک نظر