امروز تابلوی یه مغازه رو دیدم که نوشته بود دوزندگی ----(اسم مغازه). یاد وقتی افتادم که بچه بودم و برای تقویت مهارت سریع خوندن، تابلوی مغازه ها و نوشته های رو در و دیوار رو میخوندم. به خصوص وقتی تو ماشین یا اتوبوس بودم و سعی میکردم هرچه سریعتر اسمهارو بخونم.
یه مغازه نزدیک خونه بود که وقتی با ماشین ازش رد میشدیم من اسم تابلوشو میخوندم که نوشته بود: دوزندگی اتومبیل. حالا من اینو چطوری میخوندم؟ دو زندگی اتومبیل( 2 زندگی). با خودم هرچی فکر میکردم این یعنی چی ، متوجه نمیشدم.
چندین سال در حالت بیغی باقی موندم تا بالاخره فهمیدم ماجرا چیه!!!
به من نخندید مطمئنم که شما هم از این سوتی ها دادید. مگه نه؟
یه مغازه نزدیک خونه بود که وقتی با ماشین ازش رد میشدیم من اسم تابلوشو میخوندم که نوشته بود: دوزندگی اتومبیل. حالا من اینو چطوری میخوندم؟ دو زندگی اتومبیل( 2 زندگی). با خودم هرچی فکر میکردم این یعنی چی ، متوجه نمیشدم.
چندین سال در حالت بیغی باقی موندم تا بالاخره فهمیدم ماجرا چیه!!!
به من نخندید مطمئنم که شما هم از این سوتی ها دادید. مگه نه؟
5 نظرات:
آره منم این سوتی رو دادم !!!
من تو يه كتاب داستان "گوزن"و ميخوندم : " goozn "
سوتی های مشابه زیاده
وقتی که متوجهش میشم خیلی حال می کنم
تو گفتارم ازش استفاده طنز می کنم
سلام
مثل اينكه همه از اين چيز ميزا دادن ما هم داديم
مشكل از ما نبوده كه، مشكل از اوني بوده كه نتونسته خوب مقصودش رو بيان كنه نه!
اينم يه توجيه خوب !
1. سلام.
2. من بارها وقتی گرسنه م بوده، کتابفروشی رو "کباب فروشی" خونده م.
3. یه بار با یکی از دوستان روزنامه می خوندیم و اون (نه من) "آماده باش ایران برای نمی دونم چی چی" رو خوند:
"آماده باش! ایران!" و من هم اولش نگرفتم؛ ولی، بعدش که گرفتم به روش نیاوردم.
1. من بارها روی این عبارت فکر کرده م و بدترین نوع استعمالش ایناست:
1.1. اول صبح؛ که، طرف از بغل زنش یا شوهرش پا شده و داره از خونه به سمت محل کار می ره و ما بهش بگیم: "خسته نباشی" و خیلی ستمه.
1.2. طرف از دستشویی بیاد بیرون. باور کن این "خسته نباشید" شده تکیه کلام خیلی ها و دیده شده که در این مواقع گفته شده و خیلی هم ضایع بازی شده.
1.3. گاهی هم نه تنها تشکر نیست؛ که، نوعی فحشه:
"خسته نباشید! خودتون تنهایی به این نتیجه رسیدید؟"
2. باز به نظرم رسید، می یام.
ارسال یک نظر