بوی عیدی...

بچه که بودیم، اومدن عید رو به خاطر لباس نو و پولهای عیدی دوست داشتیم. عید برامون جزء ارزشمندترین لحظات زندگیمون بود.اما حالا که بزرگ شدیم نه شوق گرفتن عیدی داریم و نه دوست داریم لباس نو بپوشیم. چون مسخرمون میکنن میگن ببین مثل بچه ها لباس عیدشو پوشیده!
بچه که بودیم عید رو دوست داشتیم چون میتونستیم فامیلها و دوستان رو ببینیم و با بچه هاشون بازی کنیم.اما حالا که بزرگ شدیم از هر کسی به یه دلیلی یا خودمون یا بقیه افراد خانواده خوششون نمیاد و ترجیح میدیم جایی برای عید دیدنی نریم. اگر هم بریم کلی غر میزنیم که چرا باید آدمهایی رو که دوست نداریم ببینیم.
بچه که بودیم دوست داشتیم تعطیلات بریم مسافرت. اما حالا که بزرگ شدیم اکثرمون دوست داریم خونه بمونیم تا به جبران روزهایی که خونه نبودیم بخوابیم و استراحت کنیم.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

5 نظرات:

مصطفا گفت...

ايول
دقيقا"
ولي اگه الانم اندازه بچگيم تعطيل ميشدم ذوق و شوقم چند برابر ميشدا

امید(هنر هفتم) گفت...

دقیقا همین طور شده....نمیدونم چرا

دیوانه ایی که وقتی زلزله شد خواب بود گفت...

اینجا رو دوست دارم

باراني گفت...

سلام
پيشاپيش عيدت مبارك
من بيچاره كه عيد ندارم بايد بشينم خونه مثل چيز درس بخونم كه اگه بتونم!

مصطفا گفت...

چه خوب شده كامنت دوني