چند مسئله ساده

 مسئله اول:
مفروض است:
a) ناصر عاشق ستاره است.
b) مراد عاشق ستاره است.
c) عشق ناصر به ستاره از عشق مراد به ستاره 37 درصد بزرگ تر است.
d) عشق ستاره به مراد با عشق او به ناصر با هم برابر است.
اگر مراد با ستاره ازدواج کند و 7 ماه بعد ناصر، به قصد رسیدن به ستاره، او را بکشد و 4 سال بعد پس از تحقیقات طولانی قضایی، خودش به جرم قتل مراد اعدام شود، تحقیق کنید کدامیک از سه نفر زیان بیشتری در زندگی دیده است؟
1. ناصر              2. مراد       3. ستاره

برای حل مسئله توجه کنید که ناصر در زندگی اش حتی یک روز هم با ستاره زندگی نکرده است. او همچنین به مدت 4 سال با احساس گناه ناشی از قتل در زندان بوده است.از سوی دیگر، ناصر به دلیل قتل مراد و ارضای حس کینه جویی اش با آرامش بیشتری مرده است.
از طرفی، مراد نه تنها از ستاره و ناصر زندگی کوتاه تری داشته بلکه بدون آگاهی از دلیل مرگ خودش کشته شده است. گرچه به هر حال از شیرینی 6 ماه زندگی در کنار ستاره برخوردار بوده است.
ستاره اما به رغم زندگی شش ماهه با مراد، اکنون از دو امکان و فرصت خوشبختی محروم شده است. او احتمالا تا پایان عمر در حسرت و اندوه دو عشق از دست رفته رنج خواهد برد.
*** *** ***
مسئله دوم:
دکتر محسن رازی، 32 ساله، دکترای کامپیوتر و استاد یکی از دانشگاههای معتبر تهران تصمیم دارد ازدواج کند. او سه گزینه برای ازدواج در نظر گرفته است:
الف- سپیده، 26 ساله، پزشک متخصص کودکان با ضریب هوشی عالی و زیبایی معمولی، از دوستان رویا، خواهرش.
ب- فرشته 23 ساله، کارمند کتابخانه ی فنی دانشکده، با زیبایی متوسط و از خانواده ای اصیل و مرفه. او به دلیل ضریب هوشی پائین تنها توانسته است تا سطح فوق دیپلم کتابداری تحصیل کند.
ج- فرانک 21 ساله، یکی از دانشجویان دکتر رازی، با زیبایی خیره کننده و ضریب هوشی متوسط.

با فرض اینکه محسن رازی قطعا با یکی از این سه گزینه ازدواج خواهد کرد و با توجه به اینکه:
1. در صورت ازدواج با فرانک مجبور می شود سه سال بعد به دلیل عدم تفاهم و به رغم داشتن دو دختر دوقلو، با او متارکه کند که این جدایی، به دلیل عشق مفرط محسن رازی به فرانک، باعث می شود تا او توان عشق ورزیدن به هر زن دیگر را از دست بدهد و دچار افسردگی شدید شود به گونه ای که برای رهایی از این افسردگی ناچار شود 10 سال بعد را در آسایشگاهی خارج از شهر زندگی کند.
2. حاصل ازدواج با سپیده، کودکی با عقب ماندگی ذهنی شدید خواهد بود.
3. اگر با فرشته ازدواج کند، زنش 7 سال بعد در بازگشت از کتابخانه دانشکده در اثر تصادف با ماشین راننده ای مست کشته خواهد شد.
بررسی کنید محسن رازی در کدام وضعیت خوشبخت تر خواهد بود

*** *** ***                     *** *** ***                      *** *** ***
آدمها دو دسته اند:
دسته اول کتابهای مصطفی مستور را خوانده اند  . دسته دوم: کتابهای مصطفی مستور را نخوانده اند
اونهایی که این کتابها راخوانده اند دو دسته اند: دسته اول: متوجه روابط شخصیتهای بین داستانهای کوتاه یک کتاب و ارتباط داستانهای کوتاه چند کتاب شده اند . دسته دوم: مات و متحیر نمیدانند  کی بود  چی شد   چی پیش اومد...

*** *** ***                 *** *** ***
دو نوشته کوتاهی که خواندید( مسئله اول و دوم) بخشی کوتاه از مجموعه داستان کوتاه " تهران در بعدازظهر" نوشته مصطفی مستور" از نشر چشمه بود.
برخی از شخصیتهای این مجموعه دنباله شخصیتهای خودشان در مجموعه داستانهای قبلی مصطفی مستور هستند و اکثر داستانها همانند سایر کتابهای این نویسنده  یک غافلگیری برای خواننده در پایان هر داستان در نظر گرفته اند.
نظر شخصی من ( مختصرترین و ساده ترین نظر) در مورد داستانهای این نویسنده اینه که بعد خواندن هر داستان مو به تنم سیخ میشه!


  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

4 نظرات:

امید(هنر هفتم) گفت...

من درباره این دوتا مسئله فکر میکنم نظر میذارم...
میشه درباره هر کدوم چند تا فرضیه نوشت

جالبه...من تا به حال کتابای مستور رو نخوندم و فکر نمیکنم وقت هم بکنم که بخونم...
به هر حال...

ممنون

فراز گفت...

ُسلام
خوبي ممنون اومدي ولي تعجب ميكنم چرا كامنتت مربوط به نوشته اي ميشه كه مدتها قبل نوشته بودم ... به هر حال ممنونم از اينكه اومدي بازم بهت سر خواهم زد... مرسي

ناشناس گفت...

سلام...میگم این مساله ها واسم اشنا میومد.رفتم توی کارتون های زیرزمین خونه مون گشتم وکتاب اموزش هنر حل مساله با جلد قهوه ای رنگ مربوط دوم دبیرستان رو پیدا کردم...قطرش4سانته....این مساله هات خیلی شبیه اون کتابه...متاسفانه جوابش رو پیدا نکردم...ولی با قسمت مقصود تویی کعبه وبتخانه بهانه خیلی حال کردم...دمت گرم حاج خانوم...رضا لمپارد

بـــهـــدا گفت...

میگما ... یه چیزی

من تازه فهمیدم جز کدوم دسته از آدمها هستم

همون گروه دومی ها : مات و متحیر نمیدانند کی بود و چی شد و چی پیش اومد...

خیلی بده هااا .. که آدم هی به این مسئله که " کدویی بیش نیست " بیشتر و بیشتر نزدیک شه !!!
--

ولی یه چیزی تو این دو تا مسئله برام جالب بود

اونم اینکه ... تحت هر شرط و شرایطی ... هیچ خوشبختی ای (البته اگه بشه اسمشو گذاشت خوشبختی ) دائم نیست.

و همیشه بعد از یه دوره ی کوتاه خوشبختی ... بدبختیه که 4 نعل به سمتت هجوم میاره !!!