پشیمونی دیگه سودی نداره

گفت: اون خودش گور خودشو کند. اینجا فیلم اکشن میزاشتن! اینجارو کرده بودن... . هم یکی از پسرها بود مینشست کنارش اونهم هر روز، هم با یکی از همکارها تیریپ عشقولانه گذاشته بود.تا اینکه فلانی و فلانی متوجه شدن. این اومد دست پیش بگیره پس نیفته، باعث اخراج هردوتاشون شد.تقصیر خودش بود.آبروریزی کرد که دیگه وساطتت هیشکی مورد قبول رئیس نیفتاد.
گفتم: خوب هر کسی توی زندگیش اشتباهاتی میکنه. مطمئنا اونهم متنبه شده  والان پشیمونه.
گفت: یه سری از اشتباهات قابل جبران نیست. کل زندگیتو بهم میریزه. پشیمونی دیگه سودی نداره.
گفتم: فکر کردی تقصیر خودش بوده؟ روند زندگیش در خطاهاش نقشی نداشتن؟ نباید بی انصافی کرد. قبوله که خطای بزرگی مرتکب شده . بدون شناخت موقعیت فلان کرده. ولی شرایط الانش خیلی بحرانیه. کاش میشد یه فرصت دیگه بهش داد.
گفت: وقتی که به پولش نیاز داشت برا چی این کارو کرد. چرا حالیش نشد که باید مراقب رفتارش باشه. پشیمونی دیگه سودی نداره.
گفتم: چقدر پشت کسی که با ماندنش مخالفت کرد بد و بیراه میگه و نفرینش میکنه. میگه هیچ وقت نمیبخششه. تا الان که ماجرا رو نمیدونستم میگفتم حرفش درسته. ولی الان میبینم که اون کسی که اخراجش کرد هم حق داشته.نباید یه طرفه به قاضی رفت.

*** *** ***                                *** *** ***                       *** *** ***
یه بار استاد قرایی مقدم در کلاس جمعیت گفت: آموزش در کشور ما از همون ابتدا غلط بوده. تا یه سنی چیزی رو هنجار و خوب میدونن که از یه سنی به بعد همون هنجار تبدیل به ناهنجار میشه.
مثلا تا یه سنی به بچه های دختر و پسر میگن: با هم بازی نکنید. نبینم رفتی پیش پسر خالت نشستی. وقتی دوست برادرت اومد برو تو اتاق . چرا با دختر دائیت خندیدی. نمیگی ممکنه حرف در بیارن. چرا اینقدر حرف میزنی؟ بچه که حرف نمیزنه. چرا میخندی؟ باید سنگین باشی. تو راه مدرسه نگاه به چپ و راست نکنی. تو مهمونی فلان لباسهارو نپوش. یه وقت تو عروسی نری جلو دوربین. نرقصی. لباس کوتاه نپوشی. اگه بفهمم تو فیلم بودی فلانت میکنم...

وقتی دختر و پسر بزرگ شدن و به سلامتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدن خانواده ها میگن: خاک تو سرت. نتونستی یکی برا خودت پیدا کنی. چرا مهمونیهای دوستات رو نمیری؟ باید بری تا دیده بشی تا بلکه بختت باز بشه. چرا حرف نمیزنی؟ باید حرف بزنی بگن چقدر خوب صحبت میکنه. چرا اخم میکنی؟ میگن طرف اخموئه. چرا نمیخندی؟ میگن طرف افسردست. ببین عروس خانوم چقدر بشاش و خوش صحبته. یاد بگیر.اینجوری که پیش میره تا آخر عمرت نمیتونی ازدواج کنی.

اون موقع تو کلاس یه سری از دانشجوها با حرف استاد مخالفت کردن اما بعضیها که همین بلاها سرشون اومده بود میدونستن که استاد داره حرف دلشون رو میزنه...


  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

1 نظرات:

رضا لمپارد گفت...

سلام...ابیته اینطور که شما نوشتین بیشتر مشکلات خانومها رو بیان کردین تا مشکلات هردو طرف...مشکل از اینکه خانواده ها رو انقدر ترسوندن که مجبورن به بچه هاشون این تذکرها رو بدن.البته نباید فراموش کرد که جامعه از همین محدودیت هاست که اینطور به فساد کشیده شده.در طول دوران تحصیلی مدارس از هم جداست ولی توی دانشگاه ناگهانی قاطی میشه و نتیجه هم همه میدونین.سیستم اموزش غلط.سیستم پرورش غلط.سیستم تربیت غلط.سیستم زندگی غلط.خب باید هم الان وضعیت اینطوری بشه.حرص و شهوت و روابط اجتماعی به این شکل در بیان.تا کسی هم مقابل این سیستم قرار بگیره میگن غرب زده شده بی دین شده بی ناموس شده.چه کار باید کرد؟من اگه جواب رو میدونستم حتما میگفتم.شما چی؟راه حل دارین یا فقط مثل من ممشکلات رو بازگو میکنین؟