نیمه پنهان ماه

سعید تهرانی در حال هل دادن دختر خواهر یا برادرش روی تاپ خانه پدری بود. دخترکوچولو از تاپ پرت میشه پائین. سرش میشکنه. میبرنش دکتر. مشخص میشه دختر تومور مغزی داره.
اکرم محمدی میخواد فریبرز سمندرپور که همسر ثریا قاسمیه بکشه. تفنگ دستش گرفته و تو حیاط با عجله میره. سمندرپور با قاسمی درحال مشاجره است و تفنگ رو به قاسمی میده تا اونو بکشه. قاسمی از گرفتن تفنگ امتناع میکنه و در همون گیرودار یه تیر شلیک میشه.سمندرپور میمیره. اکرم محمدی هم میشنوه و فرار میکنه...
*** *** ***
همه چیز از "نیمه پنهان ماه" شروع شد. تلویزیون برنامه مناسبی خاصی برای ماه رمضان نداشت. اما یکی از شبکه ها این سریال رو تهیه کرد. یه خانه قدیمی که همه دور هم زندگی میکردن. محمود عزیزی، ثریا قاسمی، فریبرز سمندرپور، سعید تهرانی، لادن طباطبایی و ... از بازیگران این سریال بودن که تا به الان اسمشون به یادم مونده.این سریال در زمان خودش خوش ساخت و پربیننده بود.
گمگشته

تجربه موفق سریال مناسبتی با سریال "گمگشته"تکرار شد و قضیه اینقدر جدی شد که هر سال ماراتن سریال ساختن و دیدن به یه سنت تبدیل شد. آخر ماه رمضان هم کارگردانها شکایت میکردند که اگه وقت بیشتری برای ساخت داشتیم سریال بهتری می ساختیم. و همه به اتفاق تصمیم میگرفتن که وقتی شکمشون از غذاخوردن ماه بعد از روزه داری سیر شد، کلنگ ساخت سریال جدید رو بزنن. تصمیمی که هیچ وقت عملی نشد.
این ماراتن سریال بینی از بعد از اذان مغرب شروع میشد و همین طور ادامه پیدا میکرد تا بیننده رو از رو ببره. تا جایی که امام جماعت مساجد گله میکردن که ملت بجای نماز خوندن میرن "میوه ممنوعه" ببینن. تازه در سالی که یانگوم پخش میشد، "جواهری درقصر" تنها سریالی بود که هم در طول سال پخش شد و هم در ماه رمضان.ملت بجای دعا و نیایش عجله داشتن تا ببینن ماجرای افسر مین و یانگوم چی میشه و برای همین به حاج آقا میگفتن حاجی زودتر نماز رو بخون بریم یانگوم ببینیم. حالا اینکه برن بشینن پای سجاده و "یا علی یا عظیم" بخونن، باید گفت که اون ممه رو لولو برد...

*** *** *** 
جدا از خود سریال و ماجراهای داستان که هیچ ربطی به ماه رمضان نداشت و فقط برای خالی نماندن عریضه یه سحری تنگ سریال میزاشتن، موسیقی تیتراژ سریالها هم در این چند سال جایگاه خوبی برای خودش پیدا کرد.به نحوی که گاهی تیتراژ، از خود داستان زیباتر بود. از خواننده های تیتراژ مناسبی میتونیم به مجید اخشابی، محمد اصفهانی و احسان خواجه امیری  اشاره کنیم.

*** *** ***                   *** *** *** 
امسال سحری خودمون رو با سریالهای "فارسی وان" آغاز میکنیم و قراره با "فرار از زندان" در ضیافت آینه ها شرکت کنیم.امسال خبری از نشاط سیمایی در رسانه ملی نیست. امسال فقط حرف از غم و ناراحتی و مرگ و موسیقی غم انگیزه. حتی دیدن "نون و ریحون" در نیمه شب هم دردی از دردمان دوا نمیکنه. امسال قراره در سوگ اشتیاق رمضان سالهای پیش در شبهای قدر اشک بریزیم. برای معصومیت از دست رفته شبهایی که  افطار رو با ربنای شجریان باز میکردیم و شبهای قدر رو با هزار امید و آرزو برای آینده نشان داده نشده، زنده نگه میداشتیم. اما امسال....
یاد رمضان سالهای پیش به خیر. قدرشو ندونستیم...

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

7 نظرات:

امید(هنر هفتم) گفت...

من حس میکنم رمضان روح سال های پیش خودش رو نداره
سریال بد نیست و به نظرم نمیتونه مردم رو دور کنه از فضای نیایش و... اما به نظر خوده من سریال هایی مثل صاحبدلان و میوه ممنوعه به نوعی همه جوره با مردم درگیر بودند و مخاطب همذات پنداری بیشتری داشت.
سریال های امسال رو که من نمیبینم که نظر بدم .دوست داشتم سریال فتحی رو ببینم اما نمیشه! لهجه داشتن شخصیت ها رو دوست ندارم....
ربنا هم که نداریم...
شایدم ما بزرگ شدیم و سرکار میریم و درگیر زندگی شدیم اوون حس و حال قبلی رو نداریم...نمی دونم

مصطفا گفت...

کلا" در همه ی موارد هرسال بدتر از پارسال

افشين گفت...

اي بابا. وقتي با اين سريال‌هاي آبدوغ‌خياري نميشه ارتباطي برقرار كرد ديگه مسلمه كه مردم پناه مي‌برن به دامن سالوادور و ايزابل و يا واسه فري‌جري‌تو دل مي‌سوزونن كه هنوز نميدونه باباش ايگنسياست. وقتي آقاي حاج تارخ مؤمن و با تقوا رو مي‌بينم كه با بنز ميره اون طرف و اين طرف و كار خير مي‌كنه حالم بهم مي‌خوره. خانم قاسمي هم كه حاج خانوم اين سريال‌هاي صد تا يه غاز شدن. ثريا خانم ، ديدمتون كه توي سريال زيباي جراحت وقتي خانم فقيه‌نصيري حالش بد شد برگشتين و به بغل دستي گفتين بدو برو قرص بيار. اونم آورد. شما هم قرص رو گرفتين و دهن خاله ساراي مارو باز كردين كه بخور قرص بخور خوب شي. لابد اون قرص نارنجي‌ها بود كه آدم فوري باهاشون خوب ميشه. عين شصت سال پيش رفتار كردين. اون زمان كه مردم اسم اينترنت رو هم نشنيده بودن همينطوري قرص مي‌خوردن و يا مي‌مردن يا خوب ميشدن. حالا اين سريال‌ها به همت بازيگرهاي خوب مملكت ما ساخته ميشن و مربوط هم هستند به روز و حال حاجي بازاي‌هاي من در آوردي تلويزيون آقاي ضرغامي (و نه ملي). بابا اون زمان كه نيمه پنهان رو ديديم ميشد كمي همذات‌پنداري كرد. حالا چي؟ آدم دل‌غشه مي‌گيره با اين افتضاحاتي كه به خورد مردم ميدن. حيف از بيت المال كه آقايون مي‌خورن و به گند مي‌كشن.

بهار گفت...

گمگشته رو يادمه..اما نيمه پنهان ماه رو فقط يادمه خيلي همه دوس اشتيم...ولي كوچيك بودم يادم نيت چي بود...

مریم گفت...

سلام
منم موافقم امسال ماه رمضون مثل سالهای قبل نیست اکثر مردم روزه نمی گیرند

باران گفت...

سلام
منم باهات موافقم
اصلا امسال هیچ کس حوصله دیدن سریالای ماه رمضان رو نداره. منم میخواستم مثل آقاامید فقط سریال فتحی رو نگاه کنم که از لهجشون اصلا خوشم نیومد.
به این جمله (باید گفت که اون ممه رو لولو برد...) خیلی خندیدم. خیلی به جا بود

روزبه گفت...

سلام
بسیاز زیبا
پر طراوت
و زنده می نویسید
خوب نوشتن یک هنر زیباست که شما نهایت آنرا بنمایش گذاشتید.
چنید مطلب شما را خواندم و بسیار لذت بردم
مرا به دوران کودکی هایم بردید به دوران مدرسه،به سریال ها و کارتونهای زیبای بچگی ، به اظطراب و دلهره ی خرداد و ..

سپاسگذارم