به خاطر یک مشت پفک! (ویرایش هفتم)



***پرونده ای برای تمام خوراکیهای دوران مدرسه***

 


باز هم تخمه آفتابگردون؟
موشها به مامانشون گفتن باز هم باید تخمه آقتابگردون ببریم مدرسه؟
شش تا موش بودن در کتاب "شش شاگرد تازه" منتشر شده توسط "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان"، که مامانشون هر روز برای مدرسه، تخمه آفتابگرون میداد تا ببرن در زنگهای تفریح بخورن. موشها هم حسابی قاط زده بودن که مامان جان ویتامین لازم برای بدن ما با خوردن روزانه تخمه تامین نمیشه که. دکتر کیمیاگر هم میگه تغذیه بچه مدرسه ای باید متنوع باشه. چرا مراعات نمیکنی؟
موشها بعد از چند روز تخمه آفتابگردون خوردن، احساس کردن دارن شکل و شمایل تخمه پیدا میکنن، برای همین هم بکی از روزها، دست به اقدام انتحاری زدن و ... .
تو حیاط مدرسه، بچه ها خوراکیهاشونو به هم نشون دادن. اون موقع فرهنگ تغذیه بین حیوونها جا نیفتاده بود و خانواده ها هر روز یه نوع خوراکی به بچه هاشون میدادن. برای همین وقتی مثلا بچه خرگوشه به یکی از موشها رسید و دید خوراکیش تخمه آفتابگردون هست ذوق مرگ شد و دوتایی خوراکیهاشونو با هم مبادله کردن. به همین طریق خوراکی بچه موشها در یکی از زنگ تفریح ها بین بقیه شاگردها مبادله شد و هر کدوم از موشها خوراکی جدیدی بدست آوردن و خوردن و ذوق مرگ شدن. برای همین هم روز بعد از مادرشون خواستن که بهشون تخمه آفتابگردون بده ...
*** *** ***

از همون بچگی آهنگ "میرم مدرسه   جیبهام پر از   فندق و پسته" در برنامه های سیما نواخته می شد و این تفکر رو ایجاد کرده بود که در جیب بچه مدرسه ای باید آجیل باشه.
زمانی که رفتم مدرسه، قدرت درک اینو داشتم که اگه بخوام زنده بمونم نباید نزدیک بوفه مدرسه بشم. نزدیک شدن به بوفه مساویه با عملیات شهادت طلبانه!
نمیدونم هم سن و سالهای من چطوری از این عملیات زنده و سالم برمیگشتن. برای همین هم مامان همیشه یه چی از خونه بهم میداد ببرم یا اصلا هیچی نمیخوردم! 
یادمه ابتدایی که بودیم مد شده بود دخترها یه سفره کوچیک با خودشون میاوردن و چند تا چند تا کنار دیوار روی زمین مینشستن و این سفره کوچیک رو مینداختن و خوراکیهاشونو با هم میخوردن.از همون موقع بچه های شکمو با میزان خوراکیهایی که میاوردن مدرسه، تابلو بودن.
اون موقع هم مثل الان خوراکیهای ممنوعه در بوفه مدارس فروخته می شد.من از همان عنفوان کودکی لب به خوراکی ممنوعه نمیزدم و پاستوریزه بودم!( شرح پاستوریزگی من در مطالب قبلی کافه اومده)
*** *** ***
 یکی از خوراکیهای پرطرفدار بچه ها چه در زمان گذشته و چه در حال، اسنکی هست که با نام پفک بین مردم شناخته شده. اما پفک فقط پفک نمکیه مینوئه، نه اسنکها با مارکهای دیگه!

سال چهارم دبستان بودم که "چی توز" با تبلیغات وسیعش جلوی "پفک نمکی مینو" قدعلم کرد.

میمونک چیتوز که چهره شناخته شده ای بین مردم ایرانه! در اون زمان هم جزء یکی از فحشهای بچه مدرسه ایها به حساب میامد!

بعضی ازمحصولات مثل "بهونه نمکی" از شرکت "بینالود نیشابور" یا "شیرین گندمک جرقه" و مارکها و محصولات دیگه ای که در این لحظه حضور ذهن ندارم، در اون زمان با تبلیغات وسیع معروف شدن و بعضیهاشون معلوم نیست هنوز هم پابرجا هستن یا نه.
چند تا شرکت در زمان ما بودن که با قدرت تمام مشغول جا بازکردن در شکم مردم بودن که در زمان خودشون کیفیت خوبی داشتن و الان با یاداوری محصولاتشون و اسم شرکتشون بخش زیادی از خاطراتمون زنده میشه. ،
گرجی، آناتا، سالمین، کیوان(کام)، آیدین،, ویتانا، مینو، شوکوپارس



از خوراکیهای خوشمزه و پرطرفدار بین کودکان آن دوره که هنوز هم یاداور کام شیرین آن زمان هستن میتونیم به موارد زیر اشاره کنیم:
بییسکویت مادر: هیچ جوانی در این روزگار پیدا نمیشه که در کودکی بیسکویت مادر نخورده باشه. این محصول سالیان سال در یک قالب بسته بندی مشخص توسط شرکت ویتانا، تولید می شد و البته چند سالیه که کمی بسته بندی و کیفیتشو تغییر داده. البته خیلی مزه قبل رو نمیده .

 

اسمارتیز: (دراژه شکلاتی)از خوراکیهایی بود که میگفتن رنگ مصنوعی داره و خوب نیست و نباید خورد. اما اسمارتیز با اون رنگهای جذاب که شبیه قرص مادربزرگها بود و اون لوله ای که درش رو باز میکردی به کف دستت خم میکردی تا دانه های رنگی بیرون بیاد، ذهن هر بچه ای رو به خوردنش مشغول میکرد. البته یه مدل هم بعد تر به بازار اومد که خیلی بیشتر شبیه قرص شد. مثل ورقه قرص و کپسول، باید فشاری به برگه وارد میکردی تا دانه اسماتیز بیرون بیاد.محصولات اسمارتیز بیشتر با نام " مروارید" توسط شرکت مینو عرضه می شد .



تافی: همون شکلاتهای بلند(به قول امید) که در طعمهای میوه ای تهیه می شد، به اسم تافی شناخته می شد و در کاغذ رنگی پیچیده می شد، اکثرا توسط آیدین تولید می شدند. تافی ها به دندون می چسبیدند و نیم ساعت طول میکشید تا بقایاش از دندون جمع آوری بشه. اما با پیشرفت کیفیت صنایع خوراکی، این مدت زمان به پنج دقیقه کاهش یافت!

چوب شور و ترد: کراکر یا همون ترد خودمون یکی از محصولات شرکت مینو بوده و هست که انرژی زا نیست اما فشار خون رو به خاطر نمکش بالا میبره!
 
میکا: محصولی از زیرشاخه شوکوپارس گروه مینو با تبلیغ آهنگینش: میکا میکا میکا، میکای شوکوپارس، خیلی خوشمزس، دوست بچه ها و بزرگترها. شو  کو  پارس...
 ویفر: ویفرها از خوراکیهای کثیف کننده ای بودن که تمام لباس و محیط اطراف رو با خورده های خودشون الوده میکردن. ویفرها در شرکتهای مختلف با بسته بندیهای متفاوت عرضه میشده و میشه. یکی از خوشمزه ترین ویفرها "رنگارنگ" مینوئه که طعم دلچسبی داره.


ساقه طلایی: میگن در محصول بیسکویت گندم کامل ساقه طلایی، اثری از سبوس نیست. راست و دروغش گردن اونی که میگه. اما همه میدونیم که اگه دو تا دونه از ساقه طلایی بخوری، تا چند ساعت انرژی مورد نیازت تامینه. پزشکان تغذیه هم دوعدد از بیسکویت را معادل یک کف دست نان و تامین کننده واحد غلات میدونن. ساقه طلایی همچنان با قدرت و با همان بسته بندی، پیشتازه.

پاستیل: یکی دیگر از خوراکیهای ممنوعه با گفتن اینکه رنگ مصنوعی داره و بد بید، بچه هارو بیشتر مشتاق به خوردنش میکرد!.من هم تا دوران جوانی لب به پاستیل نزدم. باورت میشه؟
تی تاپ: محصولی از "سالمین" با شعار " با سالمین همیشه سالمین" جزو یکی از پرطرفدارترین خوراکیهای ما بود. خوشمزه و خوشمزه. البته اگه الان تو این سن یکی از کیکهاشو بخوری، تازه اشتهات باز میشه که باز هم بسته های دیگشو باز کنی و بخوری!

ژله: ژله ها در قالبهایی خیلی کوچیک که شاید داخل یه قاشق غذاخوری جا می شد، در بازار عرضه می شد و من هیچ وقت نخوردم! اما بین بچه ها خیلی طرفدار داشت.
بستنی: در مورد بستنی قبلا مطلب نوشتم. بستنی آلاسکا طرفدار زیادی داشت . مطلب مفصل رو در این آدرس بخونید:
 http://cafe-chocolati.blogspot.com/2010/03/blog-post_11.html

 پفک: پفک در مارکهای مختلف و  با کیفیتهایی که با هم فرق چندانی نداشتن و خبری از تنوع نبود در بازار عرضه می شد. به دلیل نبود تفاوت در بین پفک مارکهای مختلف، اونی برنده بود که تبلیغ بیشتر و بهتری می کرد.

چیپس:نیاز به توضیح نیست که از چیپس و پفک همیشه در کنارهم یاد میشه. یعنی زن و شوهر، قرمز و آبی، چیپس و پفک!
  اوایل چیپس در بسته های پلاستیکی شفاف و دراز با برگه مقوایی که به دربش منگنه شده بود و در مارکهای استقلال و باغستان، عرضه می شد. میگفتن چیپس با روغنهای سوخته تهیه میشه و نباید خورد. بعدها چی توز و مزمز وارد بازار شدن و مثلا بهداشتی شدن.

شیرین عسل: شیرین عسل خیلی دیرتر وارد بازار رقابت شد اما به تدریج جای خودشو در شکم مردم پیدا کرد و حدود یک سالی میشه که شعب خودشو خیلی گسترش داده. جای تعجبه که با وجود محبوبیتی که در این مدت داشت چرا دیرتر شعب خودشو گسترش داد.

شیرین عسل یه محصولی داره که اسمشو گذاشته "بیسکویت با روکش شکلاتی" که در مارکهای خارجی به این محصول میگن "شوکوپای". این محصول یکی از اولین خوراکیهایی بود که توسط شیرین عسل به بازار عرضه شد و در واقع شهرت این شرکت توسط این محصول بود. بچه ها هر وقت میخواستن این خوراکی رو بخرن میگفتن: آقا یه دونه شیرین عسل میخوایم.
یعنی اسم این محصول شده بود شیرین عسل!

 نان سوخاری: نان سوخاری در انواع خشک و نرم در سوپرها عرضه میشد.نوع خشک، طعم خوبی داشت و با صدای خرش خرشی که ایجاد میکرد باعث می شد مادر خونه مچ بچه رو بگیره که بی موقع رفته سر کمد آشپزخونه!
طرح پاکت نان سوخاری (ویتانا) هنوز هم همون بچه خندونه که داره دندونهای سفید و مرتبش رو به ما نشون میده!


برشتوک: برشتوک یا همون کورن فلکس که برای صبحانه خورده میشه، یکی از محصولات عجیب غریبی بود که در تلویزیون تبلیغات وسیعی داشت. همون تبلیغی که پرنده ها در کلاس درس حضور غیاب می شدن.
فرهنگ خوردن برشتوک چندان بین مردم جایی باز نکرد. اما سالهای بعد با ورود انواع خارجی این محصول، بعضی از بچه مردنی ها روی به خوردن این محصولات اجنبی آوردن!( زمان دانشگاه یکی از دخترهای نی قلیون و ریقوی * کلاس که گردنشو میگرفتی خفه می شد، فقط در صبحانه از همین خزعولات میخورد!)
بعدها شرکت "تک" تولید کننده کننده محصولات ماکارونی تک ماکارون، از همین کورن فلکس ها تولید کرد.


آدامس ها(سقز):
آدامس خروس: همه این حرفهارو زدیم تا برسیم به "آدامس خروس" شرکت "خروس نشان" (سقز ایران) معروفترین آدامس ایرانی در زمان پدر مادرهای ما و کودکی ما. که بعدها ورشکست شد. شرکتش هم در خیابان ازادی بود. نزدیک مدرسه ابتدایی "حرا" . اوایل یه محصول با طعم نعنایی داشت. کمی بعتر تنوع به محصولاتش داد و مدتها بی رمق به تولید پرداخت و در نهایت ورشکست شد.







اگه بخواهیم درباره آدامس حرف بزنیم باید یک وبلاگ براش بزنیم و خاطره توش بنویسیم. اما یه سری آدامسهای خارجی در زمان ما معروف تر بودن. مثل عکس پائین. که وقتی بازش میکردی یه برگه توش بود که باید با تف میچسبوندی روی دستت. همون "تتو" ی امروزی!
من به این آدامس حساسیت داشتم و بدنم ناجور کهیر میزد.



 آدامسها معمولا برگه های کوچکی داخل خودشون داشتن که عکس هنرپیشه یا بازیکنان فوتبال یا ماشین، روی اون چاپ شده بود و بچه ها در جمع آوریشون با هم رقابت داشتن.
آدامس "LOVE IS"  هم در دورانی که رفته بودم راهنمایی خیلی مشهور شد و در واقع یکی از اولین موارد تهاجم فرهنگی به حساب میاد. داخل بسته آدامس برگه ای بود که عکس دختر و پسری داشت که تو هر آدامس مشغول انجام یه کاری بودن! آلبومی هم بود که میتونستی این برگه ها رو توش بچسبونی.
آدامسهای باربی هم بود که آلبوم مخصوصی داشت برای چسبوندن عکسهاش.
دخترها برای جمع آوری کلکسیون این برچسبها با هم رقابت میکردن. البته من مثل همیشه دختر خوبی بودم و از این کارها نمیکردم!

 تایتانیک:آدامسهای تایتانیک که بعدتر وارد بازار شد هم تصاویری از جک و رز داشتن که شامل سکانسهای مطرح فیلم می شد. این آدامس هم به نوبه خودش صرفا به خاطر عکسهاش طرفدار داشت.

آدامسهایی که بودند که رنگهای متختلفی مثل رنگ سیاه داشتن و مثل لاستیک میموندن. اما چون من مثل همیشه در این موارد کنجکاوی نمیکردم اسم و مشخصات این آدامس یادم نیست.

نوشیدنی ها:

نوشابه: نوشابه در زمان ما به گونه ای متفاوت با این دوره زمونه عرضه می شد. اولا که نوشیدنی لوکسی محسوب می شد و میزبانی که میخواست خیلی ولخرجی کنه نوشابه سر سفره مهمونش قرار میداد. تو عروسیها هم نوشابه با شیشه که یک نی داخلش بود روی میز گذاشته میشد. اواخر نوشابه هارو لیوانی سرو میکردن که مهمانها میگفتن میزبان خسیس بازی دراورده!
نمیتونم خیلی قشنگ توصیف کنم ولی نوشابه ها در شیشه های بلند و باریک در جعبه های مخصوصی که جا برای تک تک شیشه ها داشت قرار میگرفت. اگه می خواستی بری نوشابه بخری باید شیشه خالی میدادی و شیشه رو میگرفتی. عین شیر پاستوریزه.
در مدارس، بچه پولدارها میرفتن از بوفه مدرسه میگرفتن تا همراه با ساندویچ غیربهداشتی مدرسه حیف و میل کنن.

شرکتهای مختلف نوشابه سازی با تبلیغات وسیع، این محصول رو در سبد غذایی خانواده وارد کردن. ساسان ( گروه تولید کننده نامهای مختلف پپسی، پارسی کولا (دلچسب و گوارا)) و شرکت زمزم (نوشابه ایرانی،ذائقه ایرانی)


زمزم  با تبلیغ معروف خودش که  از عروسکهای شهر موشها استفاده کرد( با همه زمزم داریم    زمزم دوست داریم)، برای نوشابه های خودش جایزه سکه طلا هم گذاشته بود. که اگه داخل درب نوشابه ها این عبارات باشه، همشو باید جمع کنی و وقتی این شعار ساخته شد ببری شرکت و ازشون سکه طلا جایزه بگیری. شنیده بودم که همه کلمات درست میشه جز یکیش که باعث میشه شعار ناقص باشه!

 شیرپاستوریزه: چون شیرها در شیشه های شکستنی تولید می شد، امکان اینکه بچه مدرسه ایها با خودشون ببرن مدرسه نبود.عرضه این محصول بدین صورت بود که شیشه خالیهارو در زنبیل پلاستیکی میزاشتی و تو صف سوپرمارکت وایمیستادی تا نوبت بشه و بتونی شیر بگیری.
طرح گاو روی شیشه و همینطور طلقی که روی درب شیشه گذاشته بودن تا فشارش میدادی و در رو باز میکردی، مورد توجه بچه ها بود.
از شیبر پاستوریزه چیزی جز آب! و صفهای طولانی باقی نمونده.

آب میوه ها:
یه مطلب مهمی که یادم رفته بود بگم درباره آب میوه هاست. اب میوه ها با همون شکل مشهورشون که نمیدونم جنسش چیه عرضه می شدند. تا جایی که به یاد دارم اولین شرکتهای تولید کننده اب میوه شرکت شهد کوهرنگ تولید کننده "ساندیس" و شهد ایران تولید کننده "گلدیس" بود. چندین سال بعد شرکتهای دیگری در این عرصه مشغول کار شدند که نام محصولاتشون به پسوند "یس" ختم می شد. اما مردم کماکان به مغازه دار میگفتند اقا یه ساندیس بده!. الان هم اگه بری و بخوای آب میوه از هر مارکی بگیری مطمئنا همین جمله قدیمی رو تکرار میکنی.
 نکته جالبی در مورد پاکتهای این آب میوه ها هست که از به هم وصل کردن هنرمندانه پاکتهای خالی، کیف یا زنبیل ساخته می شد! یه بار ما سعی کردیم پاکتهارو دور نریزیم بلکه بتونیم زنبیل درست کنیم!

بعد ها با روی کار اومدن "سن ایچ" موجودی به نام شربت پا به عرصه هستی گذاشت! شربتهای تولیدی کارخانه ها قرار بود مشابه شربتهای تهیه شده توسط خانواده ها، جای خودشون رو در سبد غذایی خانوار بگیرند.مثل شربت البالو یا توت فرنگی که مادرها درست می کردند.

در تبلیغ این شربتها نشان داده می شد که حدود یک لیوان شربت برای یک پارچ آب کافیه و قراره یه شربت خوشمزه درست بشه و شما از این شربتها به عنوان نوشیدنی برای پذیرایی، یا در سفره غذا، به عنوان مایعی برای فروراندن غذا در مری و معده، استفاده کنید!
مدتی بهتر فریاد متخصصین تغذیه درامد که قند ملت بالا رفته و داریم بیچاره میشیم. از اون به بعد بود که دادار دودور تبلیغ نوشابه و آب میوه و شربت کاهش یافت. متخصصین میگفتن چرا در تلویزیون محصولی رو تبلیغ میکنید که برای مردم ضرر داره. مثلا نوشابه که باعث افزایش قند و پوکی استخوان و هزار درد دیگه میشه.
تبلیغ در تلویزیون به شدت کاهش یافت اما شرکتها با دادن هزینه های بیشتر به سیما، باز هم به رسانه برگشتند. در واقع از این زمان بود که شرکتها دست به تولید فراورده های دیگه ای زدند. مثل آب معدنی و دوغ.

*** *** ***
 اسم باقی محصولاتی که من یادم رفته بگم و دوستان یاداوری کردن اما حرف خیلی زیادی براش ندارم اینها هستند:
نخودی نمکی، کامک، پم پم( شبیه تی تاپ)، نیم چاشت(گرجی. همون بیسکویت تقریبا ضخیمی که روش مشبک بود)، کیکهای لی لی پوت( با همون شخصیت فیل که تو تبلیغاتش بود)، بیسکویت باغ وحش گرجی
از "بیسکوییت باغ وحش گرجی" بی انصافیه اگه یاد نکنیم. چه بامزه بودن حیووناش و چه خوشمزه، البته خود جعبه ش هم خیلی خاطره بود:
و در نهایت "کیت کت"؛ که، یادمه بعدها ورژن ایرونیش دراومد: "تک تک"! که، هم اسمش بی مزه بود و هم خودش

*** *** ***
حکایت شکم و خوردن، کماکان ادامه داره. فرقی نداره چند سالت باشه. تا زنده هستی میخوری تا آخر بترکی!
*** *** ***
اگه اسم محصول یا شرکتی رو یادم رفته بگم شما در نظرات بگید تا این مطلب کامل بشه. خودم هم یادم اومد در ادامه همین مطلب مینویسم. پس این مطلب رو دنبال کنید.
*** *** ***
لغات و اصطلاحات تازه:
ریقو:  مجازاً سخت ضعيف و نحيف و لاغر. رجوع به ريخو و ريغو شود.ريخو. (ناظم الاطباء). ريغو. ريخو. آنکه ماسکه سست دارد. (يادداشت مولف ). شخصي که شکمش خودبخود برود. (آنندراج ).

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

21 نظرات:

افشين گفت...

از همه گفتي اما از تي‌تاپ خوشمزه يادي نكردي. روزگاري يكي از هله هوله‌هاي بسيار دلچسب ما بچه‌ها بود!

افشين گفت...

حرفم رو پس گرفتم. بهش اشاره شده. كاش عكسي از نسخه‌هاي قديمي‌اش هم گذاشته بودي...

امید(هنر هفتم) گفت...

عالی بود....من میخونم سر فرصت یه سری کامنت حسابی برات دارم

افشين گفت...

خيلي زحمت اين مطلب را كشيدي. دستت درد نكند. مطلب جديد مرا هم بخوان. گرچه كمي تلخ است.

مهدي گفت...

سلام
مطالب وبلاگتون فوق العاده زيباست
واسه اين يكي معلومه خيلي زحمت كشيديد
من دستم تو كاره ميفهمم
ميشه اين مطلبتونو بزارم تو وبلاگم؟

امید(هنر هفتم) گفت...

من سال 76 بود رفته بودیم مشهد برای اولین بار...اونجا توی یه سوپرمارکت یه چیزی طلایی رنگ داخل پلاستیک منگنه شده دیدم که یادم نمیاد چطور اصرار کردم که بابام بخره...وقتی خوردم تازه فهمیدم بهش می گن چیپس !! من کلا عاشق سیب زمینی چیپس و غیره هستم اما چند سالی هست مراعات می کنم و چیپس رو حذف کردم ولی سیب زمینی سرخ کرده رو نمیتونم حذف کنم !!
1- پفک نمکی مینو قبلا خیلی خوشمزه بود اما رنگ نداشت و گاهی اوقات هم مزه نداشت...چندین سال گذشت و پفک نمکی الان رنگی شده و طعم قبلی رو نداره
2- بیسکویت مادر از جمله بیسکویت های مورد علاقه من بود.احساس ادای دین بهش داشتم و دارم اما کیفیتش تو این سالها خیلی اومده پایین و مزه نداره
3-دیوونه اسمارتیز بودم و هستم...هنوز یکی یه جا ببینم میخرم و عین قرص میندازم بالا....توی بازی های بچگی با دخترها و پسرها فامیل وقتی میخواستیم نمایش مریض بودن بازی کنیم از اسمارتیز به عنوان قرص استفاده می کردیم( ما ذاتا کارگردان بودیم و خبر نداشتیم !!)
4-چوب شور مخصوص پسرهایی که میخواستن ادای سیگار کشیدن رو دربیارن...افه سیگار کشیدن در دوران راهنمایی و دبیرستان با کت روی دوش و لاتی حرف زدن دقیقا میشد تیپ آتقی !!
5-من یه بار میکای شوکوپارس خوردم بدم اومد..حس کردم بچه پولدار از اینا میخورن و به درد ماها نمیخوره...یه خوراکی دیگه هم بود که مایع شکلاتی بود به نظرم..از همین شوکوپارس...یادتونه؟ اسمش یادم رفته
6-ساقه طلایی خیلی سفت و سخت هنوز همون مزه رو داره و دچار افت کیفیت نشده...فقط قدیما مشکل باز کردنش رو داشتیم و همیشه یا زمین یا میز رو پر خرده بیسکویت میکردیم تا باز بشه ! چند سال پیش به عقلشون رسید که بیان براش جای باز شدن بذارن! طراحی صنعتی پیشرفت کرد اینا هم یاد گرفتن
7-تی تاپ هنوز خوب و خوشمزه ست
8-از شکلات های بلند که مزه های مختلف داشتن ننوشتین...اینهایی که دو طرفشون گره زده شده هست و دراز هستن....میدونید منظورم کدوماست؟هنوزم هست و دونه ای 25 یا 50 تومنه
9- از کلوچه نادی و نادری که ما آخر سر فرقشون و کپی رایت اسمشون رو نفهمیدیم ننوشتید
10-از آدامس تایتانیک که میگفتن عکس های اونجوری داشت هم به عنوان نماد تهاجم فرهنگی ننوشتید...از ادامس شوک هم همین طور
11- نوشابه کیاکولا و زمزم خیلی خوشمزه بودن تا زمانی که من به دبیرستان رسیدم و سون آپ هم اضافه شد ولی کم کم دلستر و ایستک رو جانشینشون کردم که سالم تر باشن
12-خیلی شیرکاکائوی شیشه ای رو دوست داشتم و هنوزم شیرکاکائو دوست دارم...بهم میگفتن امید شیرکاکائویی !!!

...
دستتون درد نکنه...عالی بود

الهام-کافه شکلات گفت...

سلام
1-در مورد شکلات بلند! و تایتانیک چند خطی به مطلب اضافه کردم
2-تشریحت درمورد چوب شور خیلی باحال بود

الهام-کافه شکلات گفت...

کپی از مطلب با ذکر منبع(آدرس وب) بلامانع است

مصطفا گفت...

وای ماهم ابتدایی و راهنمایی از خونه میبردیم .. ابتدایی پول توجیبی نداشتیم .. اگرم داشتیم ممنوع بود چیز میز خریدن .. حتی میترسیدیم نون بربری هایی که مستخدم مدرسه بریده بریده میفروخت و دلمون میخواست بخریم


عکسا باوجودیکه از بعضیاشون مدت زمان زیادی نمیگذرن خاطره انگیز بودن .. مث شیشه شیر پاستوریزه

باران گفت...

خیلی مطلب جالبی بود
نمیدونم یادتونه یا نه. وقتی چی توز تازه به بازار اومده بود پشت بسته هاش کوپن قرعه کشی بود. من همیشه این کوپنارو جمع میکردم تا مثلا براشون بفرستم اما نمیدونم چرا هیچ وقت نفرستادم فقط جمع میکرد.
پفک لی لی نمکی و کامک هم خیلی خوشمزه بودن.
نمیدونم چرا هیچ وقت از بیسکوییت مادر خوشم نمیومد اما همیشه بیسکوییت نیم چاشت رو دوست داشتم و دارم.
اسمارتیز هم که محبوب ترین خوراکی بود. تک تک هم که تقلیدی از کیت کت بود چنگی به دل نمیزد.
در مورد تافی باهات موافقم که نیم ساعت طول میکشید تا از دندونا جدا بشه اما شکلات خوشمزه ای بود.
من که از چوب شور بدم میومد میکا هم خیلی دوست نداشتم اما شکلات های تیوپی شوکو پارس رو خیلی دوست داشتم. میدونین که کدومو میگم؟
ویفر ها هم مخصوص جلسه های امتحان بود که همیشه ویفر موزی میدادن. اما رنگارنگ خوشمزه بود.
از ساقه طلایی هم هیچوقت خوشم نمیومد.
پاستیلا هم خوشمزه بودن.
تی تاپ هم خیلی خوشمزه بود مدتی هم یه کیک به شکل تی تاپ اما با اسم پم پم اومده بود. کیک خویی هم خیلی خوشمزه بود حالا نمیدونم شما هم میشناسین یا نه.
به نظرم اون چیپسای غیر بهداشتی با روغن سوخته خیلی خوشمزه تر از چیپسای بهداشتی امروزی بودن. حالا نمیدونم دلیلش این بوده که چیپس، تازه به بازار اومده بوده یا واقعا خوشمزه بودن.
شیرین عسل هم خیلی بین بچه ها محبوب بود.
من اون برشتوکی یادمه که یه برشتوک موقع صبحانه با شیر برای خودش برشتوک درست میکرد. قوطیش هم آبی بود. من که هیچ وقت برشتوک نخوردم و نخواستم بخورم.
آدامس خروس نشان هم معمولا به جای پول خورد تو تعاونی ها به مشتری پس میدادن. ادامس فوتبالی هم خیلی طرفدار داشت.
آدامس LOVE IS هم بهترین آدامس بود اما الان دیگه مثل قبلا خوشمزه نیست.
شیر پاستوریزه رو خوب یادمه. همیشه دوست داشتم موقع خرید اونهایی که طلق سرشون قرمزه گیرمون بیاد اما معمولا سر سفیداش گیرمون میومد.
خیلی عالی بود ممنون الهام جان

الهام-کافه شکلات گفت...

پاسخ به باران:
سلام
چند تا خوراکی که گفتی اسمشو وارد کردم. البته توضیحی نداشتم که بزارم برا همین فقط نام بردم

الهام-کافه شکلات گفت...

پاسخ به امید:
سلام
من دقیقا همین حس شمارو نسبت به میکای شوکوپارس داشتم!
"من یه بار میکای شوکوپارس خوردم بدم اومد..حس کردم بچه پولدار از اینا میخورن و به درد ماها نمیخوره!"

رضا لمپارد گفت...

سلام...راستش اینقدر مطلبت کامل بود و امید و باران هم کاملترش کردن دیگه جایی واسه نظر من نمونده...فقط نخودی نمکی رو نگفتی که عکس بازیکن های فوتبال توش بود و باید توی البوم میزدی و میفرستادی...مثل همیشه عالی نوشتی...اینقدر دیر اپ کردی گفتم شاید یادت رفته وبلاگ داری...موفق باشی

امیر گفت...

1. شماره زنی کپی رایتش مال منه، ها!

2. سلام.

3. تولدت مبارک!

حامد گفت...

عالی بود یه نوستالژی دیگه
خوراکیای مدرسه
یادش بخیر
البته دوران من یکی به آدامسای دیجیمون هم میرسه فوق العاده بودن
یه سری هم همین نخودی نمکیا بود که اگه 11 نفر تیم ملی رو جمع میکردی جایزه میدادن یادش بخیر
آدامس خرسیا چه دورانی داشتن هنوزم هستن
جالبه
آدامسای پولو که خیلی باحال بودن یکسری زیادش رو جمع کرده بودم یادش بخیر
ولی از همه بیشتر منو اون شیشه شیرکاکائو به عقب برد فوق العاده بودن حس ناخن زدن تو اون درپوش الومینیومی حس عجیبی بود یادش بخیر
دستت درد نکنه الهام از دادن این همه حس خوب به آدم

ناشناس گفت...

جالب بود.
جای یه چیزایی اینجا خالیه شاید چون من متعلق به اولین سال دهه 50 هستم.!!
آره جونم براتون بگه که:
1- یه بیسکویت تو مدرسه میدادن از کارخونه گرجی به نام بیسکویت باغ وحش با شکل حیونایی متفاوت.
2- تو یه پلاستیک لوله ای شکل شاهدونه بوداده میفروختن.
3- یه قوطی مقوایی مثه قوطی کبریت که وقتی بازش میکردین توش یه پلاستیک بود محتوی آرد نخود چی و شکر.
4- نمیدونم یادتون هست وقتی اوایل انقلاب تولید پفک مینو کم شده بود یه کارخونه یه چیزی درست میکرد به اسم کامک که واقعا کوفت و بد مزه بود.

الهام-کافه شکلات گفت...

پاسخ به نظر بالایی:
سلام
بیسکویت باغ وحش به کلی از یادم رفته بود
شاهدونه و اون برنجک ها( همونها که شبیه برنج و سفید رنگ بود)
اون آردنخودچی و شکر فکر کنم همون فوتینو باید باشه
فکر نکنم زمان ما بوده. اگه هم بوده من نخوردم و ندیدم

حامد گفت...

با این همه هنوزم مزه پفکای مینو از همه به نظرم بهتر بود یادش بخیر یاد تبلیغ پفک نمکی مینو که تلویزیون میداد می افتم خوش آب و رنگ و لا نمک بچه ها بهش میگن پفک
یادش بخیر پاستیل..انگار جنس یامواد مخدر بود بچه ها یواشکی زیر میزی تو کلاس میخوردن و بهم دیگه نصف شدش رو میدادن
چه مزه ای داشت هنوزم خیلی پاستیل رو دوست دارم
الهام بازم بابت دادن این حس ازت ممنونم

امیر گفت...

1. سلام.
2. بی نهایت عالی بود. خاطره انگیز و ایضاً اشتهابرانگیز!
3. من هم مث خیلی از بچه ها عشق شکم؛ و بخصوص، هله هوله بودم و برخلاف "الی" اصلاً هم پاستوریزه نبودم.
4. به قول خودت، در مورد آدامس ها می شه کتاب نوشت. این سه برند از میون تموم برندهای کودکی معروف ترین ها بودن؛ که، یکی خارجیه و دو تا داخلی:

http://www.irupload.ir/images/bt21islh3jke3efeafo.jpg
http://www.irupload.ir/images/nm1pieblqvqej9atlhef.jpg
http://www.irupload.ir/images/jyhzh45ksolpdl822n9.jpg

5. از "بیسکوییت باغ وحش گرجی" بی انصافیه اگه یاد نکنیم. چه بامزه بودن حیووناش و چه خوشمزه، البت!
و خود جعبه ش هم خیلی خاطره بود:


http://www.irupload.ir/images/dgxapxfc02p5psm09i5.jpg


6. و در نهایت "کیت کت"؛ که، یادمه بعدها ورسیون ایرونیش دراومد: "تک تک"! که، هم اسمش بی مزه بود و هم خودش.

http://www.irupload.ir/images/15zboh2hgilpwrfngz4.jpg


امیر

ناشناس گفت...

elham jan webloget yani zendegiiiiiiiii
kolli ravan shad shoda ba khondane ina :)

ناشناس گفت...

az hame behtareshoun on shishe shir bood ke kolli to saf vaymistadim ta shir bekharim,az tarafi kolli eshgh mikardim on sare alminiumisho baz konim :)
Fariba