ملی، بلا، وین

حث کفش شد، بد نیست یادی کنیم از تولیدی های معتبر و مشهور دوران کودکی. کفش ملی، بلا، وین.
این سه تولیدی فکر کنم تنها تولید کنندگان معتبر کفش اون زمان بودن که البته هنوز هم به کارشون برای تولید دمپایی پلاستیکی جلودار و پوتینهای لاستیکی سیاه ! ادامه میدن.
اون زمان بهترین کفشها از همین فروشگاهها خریداری میشد. یادمه دوران ابتدایی کفشهای ورنی روی بورس بود که اینقدر عمر میکرد که فقط وقتی دیگه اندازه پا نبود یا ازش خسته میشدی میتونستی دوربندازی. البته زمان ما مثل الان نبود که با خسته شدن، یه کفش رو از دور خارج کنن. یعنی اگه خواهر و برادر کوچکتر داشتی به ارث میرسید ! تا اینکه شاید این کفشهای مقاوم از رو برن و اندک خراشی بردارن.
کفشهای نهرین و البرز هم بعدتر وارد بازار شدن. فکر کنم دوران راهنمایی بودم که این تولیدیها با کفشهای ورزشی وارد بازار شدن و با تبلیغات چشمگیرشون باعث رغبت بچه های مدرسه ای به خرید شدن.
کفش البرز با همون تبلیغات معروفش که کفش رو میندازی تو ماشین لباسشویی و تروتمیز درش میاری، باعث شد همه با همین انگیزه شستن با ماشین برن کفش البرز بخرن.
تبلیغات کفش نهرین هم همون غولی بود که میگفت: کفش نهرین، شما هم میخواین؟
به قول یکی از دوستان که موقع درج این مطلب کفش نهرین رو به من یاداوری کرد که:  به خدا کفش ایرانی میخریدیم افتخار میکردیم. حالا چیه هی چین چین چین...






 درباره کفش ملی:

آرم زردرنگ «كفش ملى» در پررفت وآمدترين چهارراه ها و ميدان هاى پايتخت و مراكز استان ها و شهرهاى كوچك همچنان درخشان است و خودنمايى مى كند. 
مردان ميانسال ايرانى هنوز به كفش ملى اطمينان دارند كه فرزندان خود را به اين فروشگاه ها مى برند تا كفش ارزان بادوام و زيبا خريدارى كنند. 
آنها شايد نمى دانند كارخانه عظيم و بزرگ كفش ملى در اسماعيل آباد جاده مخصوص كرج به نعش تبديل شده و بخش هايى از آن به انبار سايپا تبديل شده است. كارخانه هاى كفش ملى در اسماعيل آباد يك شهر بود و ۱۷ كارخانه كه هزاران كارگر، مهندس، تكنسين، مدير مالى و... در آن فعاليت مى كردند. وقتى كفش ملى بود و بازار داخلى را با كفش وين و كفش بلا قبضه مى كردند كشور چين هنوز نام آور نشده بود. 
اين كارخانه ها را رحيم ايروانى در يك فرآيند زمانى تاسيس كرد و آن را به بزرگترين كفش خاورميانه تبديل كرد. مشهور است كه ارتش سرخ اتحاد جماهير سوسياليستى و مردان و زنان مجارى، لهستانى و رومانيايى علاقه خود را به كفش ملى نشان داده و به آن وفادار شده بودند. رحيم ايروانى يكى از بورژواهاى بزرگ ايران بود كه كارخانه اش مصادره شد و خودش از كشور رفت. يكى از مردانى كه با او همكار بود تعريف مى كند او روزى به كناره هاى رود اترك رفت و سرزمين وسيعى كه كنار آن بود را ديد و اراده كرد آن را زير كشت ببرد تا علوفه توليد شود.
دامپرورى رونق بگيرد تا چرم خام كارخانه هاى هفتگانه چرمى كه به تازگى وارد كرده بود را از آنجا تامين كند. رحيم ايروانى در آخرين نامه اش به سعيدلو آمادگى خود را براى راه اندازى كارخانه اش اعلام كرده بود كه اجل مهلتش نداد. نگارنده بر اين باور است كه كشورهايى مثل ايران نياز به مردانى سرنوشت ساز مثل ايروانى دارد آيا اين طور نيست؟
روزنامه شرق


  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

3 نظرات:

امید(هنر هفتم) گفت...

یادش بخیر....به خدا کفش ایرانی با اوون فیل بامزه ته کفش می خریدیم کیف می کردیم که کفش ایرانی با کیفیت پا می کنیم...الان که فقط شده چین و چین و چین.
هیشکی نیست فکری به حال اشتغال امثال ماها باشه...چند نفر از تعطیلی ملی بیکار شدن؟ خدا داند....
آقایان مسئول و مدعی این چیزها را می بینند؟
حالا قدر تولیدی هایی مثل برک و هاکوپیان رو بدونیم...نه اینکه تا یه اسمی ازشون میخواد بیاد یا آرمشون یه جا توی سریالا میخواد معلوم بشه سریع محوش می کنیم...ما خودمون رو محو می کنیم با این کارا

امیر گفت...

1. سلام.
2. با این نوشته و عکساش خیلی حال کردم، الی جان.
3. باز هم از این کارا بکن.

ناشناس گفت...

سلام الی
خیلی جالب بود
یادش بخیر
مدرسه شهید فهمیده