روز معلم مبارک (بخش دوم)

اتفاق دیروز مانع از این شد که امروز بتونم از روی شوق و ذوق از باقی خاطرات روز معلم بگم. اما  اگه امروز بگذره ذکر باقی خاطرات در روزهای دیگه لطف چندانی نداره.
 *** ***
دبستان که بودیم، وقتی به کلاسهای بالاتر میرفتیم، خانواده میگفتن اگه واسه معلم سال قبلت هم چیزی ببری مطمئنا از اینکه به فکرشی خوشحال میشه.
اون زمان مثل الان نبود که هدایا گرون قیمت باشه تا نکنه به کسی بر بخوره و این حرفها. حتی وقتی برا معلم جوراب هم میبردی مسئله ای نبود.
فکر کنم کلاس سوم بود. مامان برام جوراب کادو کرده بود که برای معلم دوم دبستان ببرم. وقتی دو تا از بچه های کلاس متوجه شدن که من میخوام برا معلم سال قبل هم هدیه ببرم، گفتن میشه اسم مارو هم روی کادو بنویسی؟ 
من هم که خیلی ساده بودم و متوجه نمیشدم یه جوراب رو که سه نفر برا یه معلم نمیخرن، قبول کردم و اسم اون دو تا رو هم روی کادو نوشتم !!!
وقتی خونه اومدم و از شاهکارم به اهالی خونه توضیح دادم، همه خندیدن و مسخره کردن که مگه جوراب چقدر قیمت داره که سه نفر با هم بخرن؟
این ماجرا درس عبرتی شد برای من که دیگه دلم برا کسی نسوزه و بقیه رو تو کار خودم سهیم نکنم!!!

 *** *** ***
یکی از آرزوهای دخترهای مدرسه این بوده که به معلمشون دست بزنن یا اسم کوچیکشو بدونن و از همه مهمتر موهای خانم معلم رو ببینن!!!
بگذریم از الان که به این کنجکاوی نگاه میکنیم میبینیم چقدر مسخره بوده و اینقدر ارزش نداشته که براش اصراری کنیم. اما به هر حال آرزوی دختربچه های مدرسه این بود.
یادمه سال چهارم دبستان بودم که تو مدرسه مد شده بود روز معلم،از معلم بخوان مقنعشو دربیاره! معلم سال چهارم ما که خیلی راحت بود و براش اصلا فرقی نمیکرد مقنعشو دراورد و موهاشو تابی داد وبچه ها از دیدن موهای معلم ذوق مرگ شدن! 

این تجربه در دوران راهنمایی دیگه تکرار نشد و فقط ذوق دانستن اسم کوچیک معلم برای بچه ها باقی موند. که اونهم به لطف دید زدن دفتر حضورغیاب معلمها در دفتر مدرسه، به سختی مهیا میشد.

( اینکه میگم بچه ها دوست داشتن به معلم دست بزنن، از خودم درنیاوردم که. این غیر از تجربه شخصی و احساسات خودم، تجربه مادرم هم هست. یه بار مامانم از یکی از بچه ها خواسته بود براش آب بیاره. شاگرده هم گفته بود : خانوم مگه شما هم آب میخورید؟ در واقع بچه ها تصورشون از معلم این بود که اون شخص فرای هر انسان دیگه ایه و احتیاجات انسانهای عادی رو نداره!حالا از خاطرات اینچنینی خیلی هست که در این مقال نمیگنجد، اما اون موقع مثل الان نبود که بچه ها با معلمشون استخر هم برن!)
*** ***
روزهای معلم، بچه هایی که عشق شلوغ بازی بودن از خونه با خودشون تجهیزات میاوردن، مثلا داخل تخم مرغ رو خالی میکردن و چیزایی توش میریختن که وقتی معلم میاد بزنن به سقف و اون خورده ریزها بریزه رو سر معلم و برف شادی بزنن و بچه ها هم از فرصت برای تخلیه هیجاناتشون استفاده کنن.
روزهای معلم در دوران راهنمایی و بعد در دوران دبیرستان کمرنگ تر برگزار میشد و هر شاگردی برای معلمی که بیشتر دوستش میداشت هدیه میاورد. از طرفی بچه ها برای معلمی که هیچی کادو نگرفته بود ناراحت میشدن و دلشون میسوخت که هیکشی خانوم فلانی رو دوست نداره!
*** ***
روز معلم در مدارس پسرانه، چندان رنگ و بویی نداشت. البته اون موقع تا پایه سوم خانمها تدریس میکردن و میشد امیدوار بود که پسربچه ها از روی سلیقه والدینشون هدیه مناسبی آورده باشن. اما پایه هایی که معلم، آقا بود احتمال اینکه هدیه، غیر از جوراب و قاب و مجسمه و گل مصنوعی باشه، خیلی کم بود.
*** ***
روز معلم برای هرکسی با توجه به اتفاقاتی که براش افتاده، با خاطرات زیادی همراهه، اما من اینجا برخی از خاطرات شخصیمو گفتم تا شما هم کمی یاد این روزهای خوش بیفتید و انگیزه بیشتری برای لبخند زدن پیدا کنید.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

2 نظرات:

مصطفا گفت...

تجربه دیدن موهای خانم معلم باید جذاب باشه .. حتی از دید سن الان من ! که تجربه ش هم نکردم!
...
نیتت برای دادن انگیزه خنده به بیننده هاتو ستایش میکنم الهام
کارت خییییلی درسسسسست

ناشناس گفت...

merc ehlam
hame ye khaterate dabestanamo zende kardi:)
khosham miyad az ghalamet
fariba