آنچه گذشت

هفته ای که گذشت اصلا هفته خوبی نبود. از همون روز شنبه که با گاز فلفل شروع شد و تا آخرهفته هم مسائل حاشیه ای دیگه ای پیش اومد که حسابی آزارم داد. ولی آخر آخرش خیلی خوب بود.
جمعه بعدظهر در حین همان انبارگردانی که گفته بودم، چیزای تازه ای پیدا کردم که هم خاطراتم بیشتر از قبل زنده شد و هم سوژه های مناسبی برای کافه فراهم شد.
از مامان پرسیده بودم که کتابهای فارسی اول و دوم دبستان رو هنوز نگه داشته یا نه، ولی مامان گفته بود همه رو ریخته دور . ولی جمعه این دو تا کتاب رو پیدا کردم و جیغی از سر خوشحالی کشیدم.با اشتیاق فراوان ورقشون زدم و...

میدونستم که یکسری از لوازم زمان کودکی رو نگه داشتم ولی فرصتی برای پیدا کردنشون نبود. مثلا پازلهای اون موقع رو هنوز نگه داشتم و دیروز تونستم یه بار دیگه درستشون کنم و آماده کنم برای عکس گرفتن.
کتابهای دبستان و روزنامه های سال 52 و لاک پشت اسباب بازی و دفتر دیکته های من و برادرام و نامه های شاگردان مامانم در آخر سال و دفتر خاطرات برادرم و ...
همه اینها دیروز کشف شد و باعث شد خستگی این هفته رو فراموش کنم. خالا فقط باید کمر همت ببندم و بزارموشن توی کافه. تا شاید بقیه هم مثل من از خوشحالی جیغ بنفش بکشند.


  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

4 نظرات:

باران گفت...

سلام
مثل اينكه تو اين قضيه داريم مشترك ميشيم
منم بايد از اين به بعد آنچه گذشت رو تيتر بزنم!

ژان والژان گفت...

سلام الهام جون
من که بی صبرانه منتظرم :)

Unknown گفت...

آدم دلش میخواد ساعت ها فقط بشینه اینا رو بخونه...من که اینجوری ام...

ali گفت...

salam
man ke az shoma khahesh mikonam hatman inkaro bekonid.man khili dost daram on ketab ha ro bebinam .hata agar bekhahid hame ro khodam baraton scan mikonam va baad beheton barmigardonam
agar moafeghid khabar bedid
rah_ala2002@yahoo.com