امتحان ثلث سوم

دیشب خواب دیدم که دارم امتحان میدم و بعد امتحان وقتی برگه یکی از بچه هارو با خودم مقایسه کردم دیدم که اون خیلی کاملتر از من نوشته و ممکنه من از اون درس نمره نیارم. وقتی از خواب بلند شدم خداروشکر کردم که دیگه مدرسه و دانشگاهی درکار نیست که بخوام برای ترس از امتحانش خوابم نبره و اضطراب و دلهره سراسر وجودمو بگیره

*** *** ***
زمان مدرسه، هر وقت ماه خرداد فرا میرسید، از یه طرف استرس امتحان ثلث سوم رو داشتیم و برای کسب یه نمره و معدل خوب خر میزدیم، از طرفی هم خوشحال بودیم که فصل آزادی یعنی تابستون سر میرسه و سه ماه میتونیم برا خودمون خوش باشیم.

زمان امتحانات ثلث میرفتیم مدرسه امتحان رو میدادیم و برمیگشتیم خونه. که این برگشت به خانه اونهم مثلا در ساعت ده صبح خیلی حال میداد. وقتی یه امتحان رو میدادیم همه اطلاعات درسیمون از ذهن پاک میشد و مثل آدمی بودیم که یه قله رو فتح کردیم.

شرایطی که سر جلسه امتحان داشتیم هنوز هم در مدارس حکمفرماست و تفاوت چندانی نکرده. ولی از بین امتحان هایی که در دوران مدرسه هم خیلی سخت  و هم متفاوت بود، امتحان دیکته بود. اگه یادتون باشه چند معلم در کلاس و راهروها مستقر میشدند و به ترتیب کلمات و جملات دیکته رو تکرار میکردن که همه بشنون و جا نمونن.
یکی از سختیهای امتحان دیکته این بود که فلان کلمه سرهم نوشته میشه یا جدا. برا همین باید دقت میکردیم ببینیم معلم چطوری کلمه رو ادا میکنه. 

هر وقت یاد سالن مدرسه که صندلی ها مرتب گذاشته شده بود و ما باید میرفتیم مینشستیم و هزار تا مراقب کنارمون راه میرفتن میفتم، مثل همون موقع نگران و مضطرب میشم.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

3 نظرات:

فائزه(بهار گفت...

دقيقا همين احساس ها رو من هم دارم
مثه اينكه حاطرات بچگي ه همه دختراي ايراني مثه همينه اين نكته جالبيه:)

از خوراك مطلب وبلاگت رو به محض آپ شدن بدون سر زدن مداوم به وبلاگ باخبر ميشم و بعد ميام به وبلاگت با قالب قشنگش ...

ناشناس گفت...

وای منم ازین خوابا میبینم
جا موندن .. بلد نبودن .. ازین چیزا
مال اعصابه بیشترش

???? گفت...

سلام
یادش بخیر.......

(( آدم تنها مخلوقی است که نمی خواهد همان باشد که هست./آلبرکامو ))