دفتر مشق در گذر زمان


دانلود کامل عکسهای این مطلب: دانلود

*** *** *** 
 
یکی از معضلاتی که در دوران دبستان گریبانگیر کلیه دانش آموزان بود، این بود که در شروع سال تحصیلی نمی دانستند برای هر کتابی دفتر چند برگ بردارند!
در نتیجه اولین سوالی که دانش آموزان از معلم میپرسیدند این بود که دفتر چند برگ برداریم؟
حالا یا معلم تعداد برگ رو مشخص میکرد و یا به سلیقه خود دانش آموز واگذار میکرد که این مسئله موجب عذاب و سختی دانش آموز می شد. یعنی باید با کمک خانواده همفکری میکردند که برای مثلا درس تاریخ دفتر چند برگ لازمه که در آخر سال تعداد صفحات زیادی ازش سفید نمونه!



این مسئله تا دوران دانشگاه ادامه پیدا میکرد تا اینکه دانش آموز سابق به این نتیجه میرسید که حتی میتونه روی چیزی ننویسه!
در دهه 60 و اوایل 70، دانشجویان دانشگاه بر روی کاغذ کلاسور می نوشتند و اونهارو در کلاسور مشکی رنگ میزاشتند. به خصوص دخترها که چادر هم سر میکردند و کلاسور رو به نحوی دست میگرفتند که کمی از چادرشون بیرون بزنه.
این تیپ نشان دهنده این بود که طرف دانشجوئه.
حالا اگه حلقه هم دستش بود که دیگه چه بهتر. سعی میکرد انگشت حلقه دارش تو چشم بزنه. البته اون موقع ازدواج به یه معضل تبدیل نشده بود و معیار نجیب بودن دختر به  حجم موهای باقی مانده روی صورتش بود! یعنی اگه کسی دست تو صورتش می برد بدکاره محسوب می شد.

زمانی که پاپکو به عرصه ظهور رسید، کاغذ های کلاسور به کناری رانده شدند و جای خودشون رو به کلاسورها و برگه های شیک و تمیز پاپکو دادند.( البته یکی مثل من با کمی تغییر سنت رو حفظ کرد. کاغذ های کلاسور به میزانی که در هر روز نیاز داشتم توی کاور میزاشتم و میبردم تو کلاس. یه دفتر مخش هم داشتم که چک نویسم بود)
البته این مواردی که اشاره کردم بیشتر مرتبط با دخترها بود و من از دنیای شلخته گونه پسرها اطلاعی ندارم!

*** *** ***
برمیگردیم به دهه 60 و 70 و دفتر مشقهای اون زمان
گفتیم که در اول سال تحصیلی مشخص می شد که هر کتابی دفتر چند برگ لازم داره. بعد مشخص شدن این امر مهم، دفترهایی که خانواده از قبلا خریده بود یا تازه میخرید به هر کتاب اختصاص داده می شد.
حق انتخاب در طرح دفترها در اون زمان خیلی محدود بود. یعنی همه محکوم بودن از دفترهای ثابتی استفاده کنند.
البته دفترهایی که 100 برگ بودند روکش پلاستیکی رنگی داشتند که دانش آموزان چهارم و پنجم ابتدایی بیشتر ازشون استفاده می کردند.

طرح دفتر زیر یکی از زیباترین طرح دفترهای اون زمان بود.
دفترهای 40،60و 100 برگ و بعدها 80 و 200 برگ هم وارد بازار شدند که این هشتاد برگی ها با طرح های زیباتری مزین شده بودند.


 جنس کاغذهای اون دوران کاهی بود و پاک کردن نوشته ها بر روی این دفترها مساوی بود با پاره شدن کاغذ! البته بین دفترها، جنسهای بهتر هم پیدا می شد اما موقع خرید نمیشد به این مسائل فکر کرد.

در مرحله بعد بسته به سلیقه دانش آموز دفترها یا با پلاستیک و یا با کاغذ کادو، جلد می شد. البته این مسئله به کتابهای مدرسه هم مربوط می شد.
طرح کاغذ کادویی که خیلی تو ذهنمه، قورباغه سبز بود که خیلی دوستش داشتم و چند تا دفترم با اون کاغذ جلد شده بود.

مرحله بعد از جلد کردن دفترها، این بود که با برچسب های مخصوص نام نام خانوادگی، مشخصات دانش آموز روی دفتر ثبت می شد تا در صورت گم و گور شدن، زودتر پیدا بشه.
این برچسب ها در طرح های مختلف و بیشتر با تصاویر شخصیتهای کارتونی مشهور در هر زمان، مزین شده بود.
از برچسبهای مشهور میتونیم به برچسبهای شهر موشها و پسر شجاع اشاره کنیم.
نوشتن بر روی این برچسبها به خوش خط ترین عضو خانواده سپرده می شد. یا مثلا ما به دخترخالمون میدادیم که خط خوبی داشت.


بعد از اینکه درسها شروع شد و دانش آموز در دفترها شروع کرد به نوشتن، دیگه بسته به سلیقه خودش داخل صفحات رو میتونست تزئین کنه. مثلا اسمشو بنویسه یا مامانش برای صفحات شماره بزاره تا فرزند دلبندش از کاغذهای دفتر نکنه و اسراف کنه! این مسئله به خصوص در مورد دفتر یادداشت خیلی اهمیت داشت. چون کاغذ کوچکتری داشت و زودتر حیف و میل می شد.

*** *** ***
از دفترهای مهم مدرسه میتونیم به دفتر مشق و دفتر دیکته اشاره کنیم. دفتر مشق که رونویسی مطالب کتاب بود و دفتر دیکته هم به نوشتن دیکته معلم اختصاص پیدا کرده بود.


از جاذبه های توریستی این دفترهای دیکته میتونیم به مهرها و برچسبهای آفرین که معلم برای تشویق نمره خوب در پایان دیکته دانش آموز می زد اشاره کنیم.
هر دانش آموزی عشق اینو داشت که نمره ای بگیره تا معلم یه مهر صدآفرین براش بزنه.
برچسب های گل و حیوان آفرین هم در برگه های بزرگی در بازار موجود بود که معلم هر یه دونه عکسها رو برای دانش آموز می زد.
کسب این عکس برگردونها و مهر ها افتخار بزرگی در حد پیروزی تیم ملی بود!!!










یکی دیگر از افتخارات هر دانش آموز کارتهای آفرین  بود که در طول سال و به خصوص در پایان امتحانات ثلث از معلم میگرفت. بعضی مدارس با جمع شدن این کارتها و بسته به امتیازشون به دانش آموز جایزه میدادند و بعضی ها هم مثل مدرسه ما فقط سرمونو شیره میمالیدن!
از مشتقات این کارتها میتونیم به آفرین ، صدآفرین، هزار آفرین و صدهزار آفرین اشاره کنیم. که بسته به تلاش دانش آموزان بین آنها تقسیم می شد.


این بود ماجرای دفتر مخشهای ما در دهه 60 و 70. قضاوت تنوع طلبی امروز بچه ها و سادگی ما با خودتون...

برای دیدن عکسها با اندازه بزرگتر، روی عکسها کلیک کنید یا بعد ذخیره با اندازه بزرگتر ببینید.
دانلود کامل عکسهای این مطلب: دانلود

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

9 نظرات:

مصطفی گفت...

سلام.چیزای جالبی رو نوشته بودید.
مرسی که منو هم به گذشته خودم بردید

ناشناس گفت...

ممنون زیبا بود بخصوص دفتری با نقش کانگورو که من همه دفترهام این شکلی بود!
البته یادت رفت که بگی اون زمان کتابهامون دست دوم بود و اگر تمیز نگه میداشتیم کارت آفرین میدادن آخر سال!

صوفی علوی گفت...

خیلی زیبا بود
معلوم بود که زحمت زیادی متقبل شدید
ان شا الله که خداوند شما را سلامت بدارد
ما هم فیلمان یاد هندوستان کرد
arzemalakoot.blogspot.com

امیر جون گفت...

1. مجدد سلام.
2. خیلی از دوستان گفته بودن "زباله دان تاریخ" رو نتونسته بودن دانلود کنن. به کمک دوست عزیزم، "شروین"، اینو توی 4Shared آپ کردم و امیدوارم این بار دیگه ازش لذت ببرید:


3. با تشکر از "محمد محمودی قیداری"، "اسمم" و "شروین".


http://www.4shared.com/file/ekyO6Wak/Zobaledane_Tarikh.html

امیر گفت...

1. "الی"، تو چقدر گلی!

2. انصافاً مدت ها بود نوشته ی به این قشنگی و کاملی ندیده بودم. یاد زمانی که جوون تر بودم و حوصله داشتم افتادم. دست "الی" عزیز درد نکنه با این همه حس قشنگی که به من داد.

3. دیگه نمی گم با اجازه ت از این مطلب توی "کودکی، نوجوانی" ...؛ چون، خودت قبلاً اجازه ی تام دادی.

4. باز هم ممنون. و باز هم از این کارها بکن.

امید(هنر هفتم) گفت...

شما هنوز اینا رو دارین؟ ایول
روی همشون اسم وزارت بازرگانی بود...بعضی هاشون کاهی بودن...بابام میگفت کاهی نخرین چون خودکار رووش درست نمی نویسه
ولی من همیشه دفترامو درست انتخاب میکردم

بهار گفت...

سلام الهام جان...خوبی؟؟
وااااای عجب مطالب با حالی تو بلاگت دیدم. واقعا" مرسی.
به خصوص این مطلب دفتر مشقا....هنوز دفتراتو داری از اون موقع؟؟واقعا" خوش خط بودیاااااااا!!
جمله سازیاتم که اول هر جملت یه امروز داشتی(:دی)
راستی ما از این دفتر خوشگلا نداشتیم. دفترای من جلدشون از یه مقوای نازک روغنی بود. روشم عکس مدرسه موشها و از این چیزا داشت. البته مال کلاس اول دوم سوم دبستان اینجور بود اکثرا". دیگه بعد از اون به ذره تنوع توی لوازم تحریر بیشتر شد.

مریم گفت...

یاد خانم خیرخواه بخیر
هنوز داری اینارو الهام تنبله؟
یاد همه چی بخیر

ناشناس گفت...

خیلی نامردین
چرا با روحیه بچه مردم بازی میکنین آخه. آه خودای یزرگ. چرا من وقتی یادم به اون روزا میفته قلبم درد میگیره. چرا اینقدر دلم واسه اون روزا تنگ میشه. چقدر عکساتون با خاطرات من مشترکه.
کاش حداقل یه شب خواب اوون روزا رو ببینم و توی خواب زار زار گریه کنم.
ایشالا همیشه شاد باشین