تابستان خود را چگونه میگذرانید؟

اول مهر که میشد به خاطر تق و لق بودن کلاسهای هفته اول، معلم به بچه ها انشا میداد. با این عنوان که: تابستان خود را چگونه گذراندید.
شاگرد معصوم که غیر از رفتن به یکی دوتا کلاس اجباری یا خاله بازی تو خونه همسایه یا گل کوچیک تو کوچه کاری انجام نداده بود, عزا میگرفت که چی بنویسه تا لاقل یه صفحه کاغذ دفترش پر بشه. برا همین تصمیم میگرفت تابستان سال آینده رو اینقدری پربار بگذرونه تا لاقل چند خط حرف برای نوشتن روی کاغذ دفترش داشته باشهإ

*** *** ***

هنوز هم که هنوزه وقتی فصل تابستان از راه میرسه، خانواده ها سعی می کنند به هر نحوی شده فرزند دلبندشون، به فعالیت مثبتی مشغول بشه.
زمان پدر مادرهای ما رسم بر این بود که در فصل تابستان باید یه حرفه ای یاد می گرفتند. به خصوص پسرها که در کارگاه یا مغازه ای که یا برای اهالی خانواده و فامیل بود و یا غریبه، کار میکردند و هم چیزی یاد می گرفتند و هم پولی در میاوردن که برا خودشون هله هوله میخریدن یا پس انداز میکردند.

زمان کودکی ما هم رسم بود ( و الان هم هست) که خانواده هایی که وضع مالی تقریبا مناسبی دارند، فرزند دلبندشون رو به کلاسهای مختلف آموزشی- تفریحی ببرند. حالا ممکن بود این دختر یا پسر سر کلاسی بره که اصلا علاقه ای بهش نداره و فقط زورکی و به خاطر صلاحدید پدر مادر چیزی روباید تو مخش وارد می کرد.

مثلا همین زبان انگلیسی که الان اینقدر اهمیتش مشخص شده. زمانی که ما دوران خوش ابتدایی رو سپری میکردیم و خانواده اصراری به زبان آموزی ما داشتند و تحصیل کرده های فامیل هم تو گوشمون میخوندن که برید زبان ( انگلیسی) یاد بگیرید که به دردتون میخوره و این حرفها، ما اهمیت چندانی برای این یادگیری قائل نبودیم. چون درک درستی از کاربرد این زبان خارجی نداشتیم.

از الان بگذریم که  کتابهای متنوع خارجکی و سی دی های کارتون زبان اصلی و گستردگی ماهواره، ناخوداگاه یه بچه 3 ساله رو هم مجبور و حتی علاقه مند به یادگیری زبان خارجی میکنه، اما ما اون موقع بیل میرفتیم!

یکی دیگه از کلاسهای اجباری اون موقع، کلاس خط و خوشنویسی با قلم درشت بود. چون در مدارس ما بدون اینکه حتی طرز قلم درشت دست گرفتن یاد بدن، در امتحانات ثلث ازمون امتحان خط میگرفتند.. در نتیجه یه سری از خانواده ها هم فرزندانشون رو مجبور میکردند که کلاس خط بروند و بفهمند که چطوری با قلم درشت باید نوشت: ادب آداب دارد.

البته این کلاسها به خصوص برای مادرها خیلی زحمت داشت. یعنی مادر طفلی دختر و پسرش رو میبرد به این کلاسها می رسوند و یا دوباره برمیشگت خونه یا همونجا صبر میکرد تا کلاس تموم بشه.
الان شرایط خیلی بهتر شده و تنوع و تعداد کلاسها در محلهای مختلف بیشتر شده و خانواده میتونن در کلاسهای نزدیک محل خودشون هم ثبت نام کنند اما زمان ما اینجوری نبود. باید غرب تا شرق رو زیر پا میزاشتی تا یه کلاس نقاشی پیدا کنی.

*** *** ***

حتی توی کلاس نقاشی هم چیزی بهم یاد ندادن. قبلا این حرفو با نشون دادن نقاشی که کشیدم بهتون ثابت کرده بودم ولی یه نگاه به کلاسهای دوران کودکی، نشون میده که همشون به معنای واقعی برای پرکردن اوقات فراغته و نه یادگیری چیز جدید.

 من هم در اکثر این کلاسها، نقش گریه کن رو داشتم. یه بار از معلم نقاشی خوشم نمیامد و زار میزدم. به مامانم میگفتم این اقاهه همه جاش قلمبست! آخه شلوار چند جیب میپوشید و انگاری تمام جیبهاشو با روزنامه پر کرده بود، قلمبه قلمبه بود. اگه کسی مثل مادر یا برادر توی کلاس نمیامد که کنار من بشینه من به کلاس نمیرفتم.


*** *** ***
از معروفترین مکانهای آموزشی چه در تهران و چه در شهرهای دیگه، کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان بود که کلاسهای مختلفی مثل نقاشی و سفالگری میزاشت. بعدها با روی کار اومدن غلامحسین کرباسچی( شهردار تهران در مقطعی از زمان) کلاسهای شهرداریها رونق گرفت.
یعنی هر منطقه ای برای خودش خانه فرهنگ یا فرهنگسرا ایجاد کرد که در این مکانها غیر از کتابخانه، کلاسهای آموزشی مختلفی گذاشته میشد که هم از نظر قیمت به صرفه بود و هم مورد اطمینان.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

4 نظرات:

بهار گفت...

ولي من تو دوران راهنمائي يه كلاس نقاشي رفتم كه خيلي چيز ياد گرفتم...هميشه به خاطر هزينه ها كلاس زبانه رو دو در ميكرديم...

كودكي ما تجربه اي واسه كودك خومونه...

امیر گفت...

1. سلام.
2. جالبه که وقتی معلمه اون انشای کلیشه ای رو می گفت، اصلاً گوش نمی داد ما چی می خونیم. تقریباً مث تموم انشاهای دیگه!

اردلان گفت...

سلام
من همیشه انشا رو تخیلی می نوشتم.کارایی که کردم و یا می خواستم بکن
کلاسم هم تو این سالها زیاد نرفتم همش پای کامپیوتر بودم از بچگی
ولی شنا رفتم و خط بقیشم درس بوده
که فقط شنا به دردم خورده تا الان :D
بچه های این دوره امکاناتشون عالیه به نظر من حتما زبان رو اولویت اول قزرار بدن خیلی بهتره
الان قدرشو می فهمم
موفق باشی

امید(هنر هفتم) گفت...

پس شما همه این کلاسا رو رفتین؟؟؟
این تیکه رو خوب اومدید:
"بیل می رفتیم"....
ترکی بود این تیکه نه؟ بیلمیرم؟ایول الهام خانوم

من که نرفتم هیچ کلاسی اما کلاس خط دوست داشتم....نشد ولی