قورباغه ات را مغزی نخاعی کن!

فکرشو بکن روز امتحان فیزیولوژی جانوریه. داخل یه ظرف کاعذهایی تا شده که روی هر کدوم اسم آزمایشی که باید انجام بدی نوشته شده. حالا باز فکر کن که کاغذ رو باز میکنی و ازمایشهای مربوط به قورباغه تو افتاده! حالا به من بگو چه حالی بهت دست میده؟
*** *** ***
دانشجوهای گرایش گیاهی، یک ترم زودتر از ما آز فیزیولوژی ۱ رو گذروندن. شنیده بودیم که روی وزغ، آزمایشهای مختلفی میکنن. مثلا اول مغزی نخاعی میکنن بعد به میله آویزون میکنن و سر از تنش جدا میکنن! یا مثلا همونطور که دستشون گرفتن، لوله در مخرجش میکنن تا ادرارشو بگیرن! یا پوست پاشو پاره میکنن و روی عضله و عصب پاهاش ماده تحریک کننده میریزن.
شنیده بودیم که روز امتحان پایان ترم، اکثر بچه های گیاهی، حاضر شدن نمرشون کم بشه ولی با وزغ، ازمایشی انجام ندن. تا اینکه یک ترم گذشت و نوبت به ما رسید. یادم نیست که چطوری این ترم عذاب آور رو گذروندیم. چون دو ترم ازمایشگاه فیزیولوزی داشتیم و هر دو ترم هم وزغ!
ازمایشهامون چند نوع بود. جلسات مولاژ مغز و قلب و تنفس و مغز و قلب واقعی گوسفند. آزمایشهای روی وزغ و یکسری ازمایشها هم از خون خودمون بود.( در این مواقع من مدل می شدم و لانست رو به استاد میدادیم و اون هم به انگشت من ضربه محکمی میزد و خونم در میامد. خون رو در لوله موئین میکردم و اگه بین خون، هوا میفتاد باید دوباره این عمل رو تکرار میکردیم.)
یک بار هم باید ادرار خودمون رو میگرفتیم. البته در فیگورهای مختلف! (اول آب خالی میخوردیم و نمونه میگرفتیم، بعد آب هندوانه و بعد مثلا چای. من و سارا که شنیده بودیم خوردن یک پارچ آب هندوانه و باقی قضایا خیلی مشکله! و حتی خود من در آزمایشگاههای طبی هم از دادن نمونه ادرار داخل خود آزمایشگاه معذورم ( شرحش قبلا اومده!) در نتیجه به استاد گفتیم ما نمیتونیم نمونه بدیم. به سارا گفتم استاد که نمیتونه بگه شلوارتونو بکشید پائین ببینم مشکل دارید یا دارید دروغ میگید! این فکر در ساعات ابتدایی کلاس به ذهنمون خطور کرد و همگروهی فداکارمون که متخصص مغزی نخاعی کردن بود هم اون جلسه نیامده بود. در نهایت اون جلسه رو از ادرار  یه دانشجوی فداکار دیگه کمک گرفتیم!)
یادمه بچه ها معمولا با هم مولاژهارو میخوندن و به هم کمک میکردن. من هم درحدی بلد شده بودم که بتونم نمره قبولی بگیرم. مشکل اینجا بود که حتی گروه های مختلف در زمان کلاس نمیتونستند به هم کمکی کنند. و همون جلسه هم استاد، درس رو میپرسید و تو باید بخشهای مختلف قلب و مغز رو براش میگفتی.
کلاسهای وزغ هم جای خودشو داشت. و من خودم تا قبل امتحان پایان ترم، وزغ رو مغزی نخاعی نکرده بودم. روز امتحان که به من ازمایش عصب عضله وزغ افتاد، سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم.به کمک یک پارچه در ازمایشگاه که بی شباهت به لنگ نبود!، قورباغه رو در دستم جابه جا کردم و برای اولین بار سوزن مخصوص رو در ناحیه ای که باید مغزی نخاعی می شد فرو کردم و .. . قورباغه بیچاره در دستای من داشت جان میداد. خوابوندمش روی سینی تشریح و بقیه کارهارو انجام دادم. خدارو شکر میکردم که ازمایشی که باید با لوله موئین، ادرار وزغ رو میگرفتیم به من نیفتاد!
این امتحان هم به خوبی و خوشی پاس شد اما هنوز هم وقتی یاد نگاه ملتماسه  وزغهایی که در سینک ظرفشویی ازمایشگاه که یه توری فلزی هم روی سینک بود و شیر آب هم باز بود و خیلی باریک در سینک جاری می شد، میفتم، با خودم میگم چه خوب شد اون دوران هم تموم شد…
مطالبی پیرامون مغزی نخاعی کردن قورباغه:
http://nazanindelshadian.blogfa.com/
http://bioclub.parsiblog.com/
http://www.mybiology.blogfa.com/

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

0 نظرات: