روز مادر

یادم نیست به مناسبت روز های مادر در سالهای قبل این خاطره رو گفتم یا نه.
بچه که بودیم، نمیدیدیم که بابا برای مامان روز زن کادو بخره.یه کمد دو دره داشتیم که یه سری چیزای کناری و نو رو مامان توش نگه میداشت.هر سال به این مناسبت یه دستبردی به اون کمد میزدیم تا یه چیز پیدا کنیم و به مامان کادو بدیم. برادرها به من میگفتن تو نقاشی بکش همونو کادو بده. دلم برا مامانم میسوخت. بعدها دیدم که اگه محل کار بابا سکه یا بعدها کارت هدیه ای میداد، بابا میداد به مامان.گرچه به نظر من هدیه ای که خود مرد بده ارزشش بیشتره.
اگه باباها برای مادر بچه ها این قدمهارو برندارن، پسرشون هم یاد نمیگیره پس فردا برا زنش انجام بده. اینجوری میشه که زن تازه باید شروع کنه به آموزش این چیزا!
                                                    *** *** ***
دوران راهنمایی رابطه من با مربی پرورشی مدرسه خیلی خوب بود.بخشیش مرتبط میشد با مسابقه درسهایی از قرا«(قرائتی) و بخش دیگرش هم برنامه های مناسبتی.به هر مناسبت شعر و دکلمه ای آماده میکردم که سر صف وقتی برنامه مناسبتی داشتند اجرا کنم.اما این دکلمه های من هیچ وقت اجرا نشد.
دلیلش هم این بود که من میرفتم تو صف و منتظر میشدم که منو صدا کنن که بیام برناممو اجرا کم. غافل از اینکه تازه چند سال بعد فهمیدم که باید خودم میرفتم اونجا وایمیستادم تا نوبتم بشه! نمیدونم چرا هیچ وقت این مربی پرورشی به من نگفت چرا نیومدی برنامتو اجرا کنی!
اون زمان برای روز مادر یه شعری رو براشون آماده کرده بودم  که خوشش اومد اما به همین دلیلی که گفته شد، این دکلمه هیچ وقت اجرا نشد.
شعر رو از یه نوار صوتی شنیده بودم و یه روز وقت گذاشتم و نوار رو جلو عقب کردم تا بنویسم و اجراش کنم!

مادر
ای طراوت بهاران و ای هستی بخش زندگانیم
تو را چه بنامم و وصفت چه بخوانم که بیکران آسمانها و دریاها و هر چه در اوست در پیش نام تو کوچکند و حقیر
و اکنون از بزرگ  ای بی همتا  با تمام عظمتت در قلب کوچک خود می خوانم
و یزدان پاک را سپاس می گویم که این بهار عشق و محبت را به قلب من ارزانی داشت
باشد که به پاس خوبیهایت و به پاس بی خوابیهایت همواره تو را عزیز بدارم و محترم
و همواره آواز من این باشد که مادر دوستت دارم دوستت دارم


  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

0 نظرات: