کارت تبریک

اون زمان که نه کامپیوتری بود و نه ایمیل و کارت پستال الکترونیکی، کارتهای تبریک کاغذی بود که با وجودیکه الان هم هست، ولی طرفدار آنچنانی نداره. در واقع هر شخصی که توسط ایمیل با دوستان و همکارانش در ارتباطه، ترجیح میده ازهمین روش، انوع و اقسام کارتهای تبریک رو بفرسته. البته این کارتهای کاغذی در ادارات و شرکتها مصرف کنندگان خاص خودشون رو دارن.

کارتهای تبریک برای مناسبتهای مختلف طراحی و چاپ شده بود که اکثرا تشابهات زیادی با هم داشتن.



  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

سال نو مبارک


بهار آمد با عطر گل راز         زند بلبل با نغمه ی آواز
نوا آمد از باغ و دشت و دمن
بیا که روشن شده لاله به صحرا     به باغ سبزه، چه نقشی زده باران
که اکنون دل عاشق ، شده شیدا
ز بهاران شده ، شکوفه باران گلشن              بنگر ای گل من ، لطف خدا را
لاله رویید ، زمین پرگل و ریحان بینی     زشقایق همه جا ، گشته چراغان بیا
بیا که روشن شده لاله به صحرا        به باغ سبزه ، چه نقشی زده باران
که اکنون دل عاشق ، شده شیدا
دانلود کنید :

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

پیک شادی

اول دبستان که بودم، پیک شادی من تو کلاس اول شد. هم مدرسه بهم جایزه داد و هم خانومن معلم دو تا تی شرت خوشگل به من هدیه  داد. برای همین معلم سال اولمون رو خیلی دوست داشتم و دارم. از سالهای بعدش پیک من اول نشد.

 *** *** ***
پیک شادی یکی از معضلات سال نو بود. تکلیف اجباری که قرار بود برنده ای هم داشته باشه. سوالاتی داشت که در حد بچه های اون مقطع نبود و فقط دست بزرگترها رو میبوسید.
هر کدوم از بچه ها هم به سلیقه خودشون به مجله آب و رنگ میدادن و توجه معلم مدرسه رو برای برنده شدن جلب میکردن.

  *** *** ***
برادرم همیشه به پیک شادی میگفت "پیک غم" . حتی وقتی خودش دبیرستان رفت و دیگه پیک شادی نداشت، پیک بچه های کوچکتر فامیل رو میگرفت و میگفت این پیک غمه و بدید من پارش کنم. بچه ها هم میترسیدن و زار میزدن که پاره نکن، معلم گفته میبینه و نمره میده.
 *** *** ***
همیشه سعی میشد پیک شادی در روزهای آخر داده بشه تا بچه ها مجبور بشن تا روز آخر مدرسه بیان. البته زمان ما دادن پیک شادی،  با پایان امتحانات ثلت یا دادن کارنامه امتحان ثلث دوم مصادف میشد.
امتحانات ثلث که یادتون نرفته؟

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

شادیهایمان را قسمت کنیم

برادرم به من میگه: الهام تو مثل کلاغ هستی. هرچیز براق و قشنگ رو نگه میداری ولی استفاده نمیکنی!

*** *** ***
اکثر خانمها و شاید بعضی از آقایون اینجوری باشن که یه چیزایی رو یه زمانی میخرن ولی از طرفی نه استفاده میکنن و نه حاضر میشن بعد مدتی به کسی بدن. میگن حیفه کلی پول بالاش رفته.
آخه یکی نیست بگه اگه مصرف نداره چرا خریدی یا چرا نگه داشتی. بده به کسی که قدرشو بدونه یا نیاز داشته باشه.

*** *** ***
وقتی نمایشگاه میریم مثل چی دنبال جمع کردن اشانتیون و هدایای تبلیغاتی هستیم. اگه تو شرکت و بانک و .. کار میکنیم که برامون هدیه عید و غیرعید، کیف پول و کلاسور و تقویم و ... میارن، خوشگلهاشو جدا میکنیم ، میزاریم تو کمد و میگیم لازم میشه. 
بعد چند سال که یادمون رفت داریمش، توی خونه تکونی از گنجه پیداش میکنیم و میگیم خوشگله، حیفه توش بنویسم یا خراب میشه استفاده کنم. یا اگه عطر باشه میگیم دلم نمیاد مصرف بشه و تموم بشه.
چند سال بعد یا بوی عطرعوض شده یا پریده یا تاریخ مصرف فلان ماده آرایشی تموم شده یا کش جوراب فاسد شده یا ... .
در نهایت مجبوری دور بندازی و افسون بخوری.
*** *** ***
لاقل چیزایی که خراب شدنی نیستن رو اگه استفاده نکردی جدا کن و به کسی بده که خوشحال بشه.
امسال که تصمیم به پخش و پلا کردن دارائیهام گرفتم در کنار فکرهایی که براشون کردم، یه جرقه به ذهنم رسید و اونهم این بود که هرچیزی داشتم که چند سال مثل کلاغ جمع کرده بودم و استفاده نکرده بودم و سالم بودن رو کنار گذاشتم تا بعد عید ببرم حوزه کمیته امدادی که سال پیش درس میدادم. لاقل اونها به عنوان جایزه به بچه هاشون بدن تا یه دلی برای چند دقیقه ای خوشحال بشه.
البته اگه شما زودتر به فکرتون میرسید میتونستید به همین جشنهای نیکوکاری و عاطفه ها هم بدید .

*** *** ***
نه خودمون لذت چیزی رو که داریم میبریم و نه میزاریم دیگری لذتشو ببره. پس داشتن این چیزا چه فایده داره؟؟؟


  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

هنوز وقت باقیست

قراره سال که تحویل شد، همه ما برگه هامونو بالا بگیریم. کسی دیگه حق نداره تو نامه عملش چیز دیگه ای اضافه کنه.
باید تا اون موقع خرید لباس و خونه تکونی و آرایشگاه و چیدمان سفره هفت سین تموم شده باشه. که اگه طولانی بشه دیگه قبول نیست و مثل اینکه اذان رو گفته باشند دیگه نتونی چیزی بخوری و باید تا غروب صبر کنی.

*** *** ***
اگه ماهی نخریدی، زود برو بخر. حیف اون ماهی که تا چند وقت توی تنگ تک و تنها میمونه و چند وقت بعدش میمیره. افقی میشه و مثل من باید بری تو باغچه خاکش کنی. من همیشه ماهی که میمیره رو خاک میکنم. ناراحت میشم که ماهی نگه دارم و بعد بمیره.برا همین هم عطاشو به لقاش میبخشم و نمیخرم.

*** *** *** 
همه استرس دارن تا قبل سال تحویل همه چی نو بشه. پس اگه نجنبیدی بجنب. وقت کمی باقی مونده.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

تعطیلات نوروز با تلویزیون

هر سال به نیت فرا رسیدن تعطیلات سال نو، تلویزیون، فیلم و سریالهای ایرانی و خارجی رو نشون میده که ملتی که به دید و بازدید نرفته اند و کنج خانه نشسته اند تماشا کنند. اکثر این فیلمها محصولات کشورهای خارجی نامسلمان هست که با اندکی وصله پینه و تکه دوزی و کش و قوس ایرانیزه میشه و به عنوان آحیل و شیرینی عید به مردم داده میشه.
بگذریم از اینکه پخش سریالها و فیلمها چه در زمان عید و چه غیر از اون ، بیشتر از اینکه بخواد بین خانواده ها الفتی برقرار کنه ، فقط باعث میشه همه به هم بگن : هیس، بزار ببینم چی میگه. یه لحظه ساکت شو. نمیخواد بریم جایی باید این سریالو ببینیم. این مهمتره یا خواهر برادرت؟

حالا اینکه چه ارتباطی با لطافت نوروز و بهار و دیدوبازدید گرم خانوادگی و ... با فیلمهای خشانت بار تلویزیون موجوده، فقط آقای ضرغامی میدونه و خودش!
البته اگه از این بعد نگاه کنیم و دوستی و عشقی بین انسانها وجود نداره و کلا این جور چیزا گناهه، فقط جرم و جنایت و خشونت باقی میمونه که میشه در فیلمها بکار بردش.
به قول یکی از فامیلها که چند سال پیش موقع پخش یکی از فیلمهای نوروزی گفت:
این فیلمها فقط تبلیغاتش قشنگه و وقتی میبینی ، تازه متوجه میشی که فی نفسه هیچ جذابیتی نداره.

پس یه توصیه نوروزی به همه مشتریان کافه :  تا تبلیغات تموم نشده بشینید تبلیغات فیلمها و سریالها را تماشا کنید که چنین لذتی دیگه بهتون دست نمیده!

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

عیدی امسال چند تومنه؟

در زمانهای کودکی ما ، قبل شروع سال جدید  ( میگم زمان ما چون الان دوره زمونه عوض شده و بچه ها به هیچ عیدی راضی نمیشن) ، اکثر بچه ها شوق و ذوق اینو داشتن که با پول عیدیشون چی بخرن. به مادر پدرها میگفتن شما نرخ رو ببرید بالا تا بقیه هم مجبور بشن بالا بدن. وقتی هم که عید دیدنی های سال جدید شروع میشد، هرچی عیدی میگرفتن توی یه کاغذ مینوشتن و به دور پولها چسب میزدن. تا بدونن کی چقدر داده.
پایان هر روز هم پولهارو میشمردن تا ببینن چقدر کاسب شدن! بزرگترها میگفتن اگه زیاد بشمرید کم میشه ها !  پایان عید هم با پولی که گرفته بودن تصمیمشونو برای خرید نهایی میکردن.
شعار بچه ها این بود که : سال نو  پول نو    سال کهنه  پول کهنه
اگه کسی پول  تا خورده بهشون عیدی میداد تو ذوقشون میخورد و اون رو به رسمیت نمیشناختن. کوچکترها که از حساب و کتاب چیز زیادی سر در نمیاوردن حاضر نمیشدن که مثلا دو تا صد تومنی رو با یه دویست تومنی عوض کنن.( خواستم بگم هزار تومن خورد رو با یه اسکناس هزار تومنی عوض کنن که یادم افتاد اون موقع که بچه بودیم نه جمع عیدیهامون هزار تومن میشد و نه اسکناس هزاری وجود داشت)
سالی که سکه بیست و پنج تومنی به بازار اومدٰ خانواده ما اونسال 25 تومنی به همه عیدی داد. چون وقتی پول جدیدی به بازار میمامد مدتی طول میکشید تا دست به دست بشه و همه رنگ و لعاب و طرح پول جدید رو از نزدیک زیارت کنن. برا همین از طرفی از دیدن این سکه جدید ذوق کرده بودن و از طرف دیگه به خاطر کم بودن مقدارش مسخرمون کردن!
بعد عید، در کلاس درس هم بچه ها پز میزان عیدی که گرفته بودن رو میدادن ومثلا میگفتن پدر بزرگ من بیست هزار تومن بهم عیدی داده ( زمانی که ما دویست تومن میگرفتیم بعضیها بیست هزار تومن میگرفتن! البته بخشی از حرفهاشون هم خالی بندی بود ) وقتی هم یکی جمع عیدیهاش کم بود مجبور بود برای ضایع نشدن چند تومنی روی جمع عیدیهاش بکشه و بگه مقلا فلان قدر گرفتم.

درسته که الان که سنمون بالاتر رفته شوق و ذوقمون حتی برای عید دیدنی کم شده ولی باز هم اگه یه کسی عیدی بده خوشحال میشیم. اما بچه کوچیک های امروزی اینقدری بریز بپاش داشتن که هیچ هدیه ای به مناسبت عید خوشحالشون نمیکنه.
خوش به حال خودمون که دلمون به اسکناس صاف و تا نخورده پنجاه تومنی خوش بود و هیچ دغدغه دیگه ای نداشتیم...

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

روزهای آخر اسفند

روزهای آخر اسفند برای تمام اونهایی که مثل من مدرسه و دانشگاهشون تموم شده، و حتی برای اونهایی که هنوز مشغولن، بیشتر از بوی سنبل و زیبایی ماهی قرمز در تنگ بلور و حدس زدن نرخ عیدی، یاداور کلاسهای آخر هفته اسفنده که پیچونده میشه.
هر سال این مصیبت رو داشتیم که چند روز آخر اسفند رو بیاییم مدرسه یا نه. ناظم میگفت اگه نیایید انضباطتون صفر میشه و معلم هم میگفت امتحان میگیرم. بچه ها با هم توافق میکردن که اگه همگی اون روزها مدرسه نیان، از دست معلم و ناظم کاری ساخته نیست.
روزی که قرار بود بچه ها به مدرسه نیان، درست همونهایی که شروع کننده و آتش بیار معرکه بودن که ما نمیاییم شما هم نیایید، اول از همه وارد مدرسه میشدن و در نهایت کلاس که کنسل نمیشد هیچ، هیچ کسی هم غیبت نمیکرد.
سال بعد و سالهای بعدش هم به همین منوال سپری میشد.
حتی در دانشگاه هم استاد میگفت باید بیایید و اگر غیبت کنید من ال میکنم و بل میکنم. در نهایت همه میامدن بجز استاد. استاد خودش غیبت میکرد و کلی آدم رو الاف خودش میکرد.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

خانه تکانی

هر سال قبل عید، تو خونه ما شیرینی پزون برقرار بود. یعنی مامان مشغول تهیه و تدارک پخت شیرینیهای عید میشد و ما هم اوایل از سر علاقه و اواخر از سر ناچاری به مامان کمک میکردیم. هر کسی هم که عید خونه ما شیرینی میخورد کلی به به و چه چه میکرد که ای وای چطوری اینهارو پختید و چقدر خوشمزست و مثل بیرونی ها شده و این حرفها.ولی دیگه بعد چندین سال شیرینی پختن همگی خسته شدیم.

خونه تکونی هم یکی از کابوسهای قبل عیده. من یکی که از خونه تکونی متنفرم. یعنی میگم اگه قرار باشه خونه تمیز باشه باید در طول سال تمیز بشه نه آخر سال همگی خودکشی کنیم. مگه قراره چه اتفاقی بیفته؟ نه اینکه همه اونهایی که خونشون رو میتکونن کمی هم خونه قلبشون رو تر تمیز میکنن؟
به خاطر همین عقیده هر سال باید از خونه تکونی عذاب بکشم. به خصوص وقتی که مامان میگه امسال دیگه هیچ کاری نمیکنیم.ولی دو روز مونده به سال جدید همه اعضای خانواده رو بیچاره میکنه. من هم میگم خوب اگه تصمیم داشتی،زودتر اقدام میکردی که لاقل خستگیمون در میرفت.
امسال به خاطر گردن درد مامان نمیتونیم هیچ کدوم از این کارهارو انجام بدیم. از طرفی به خاطر درد مامان ناراحتم اما از طرفی هم آرامش دارم که قرار نیست خونه ویرون بشه.
البته چه دیدید. تا آخر سال باز هم وقت باقیه و مامان ممکنه پرچم جنگ رو بالا بیاره!

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

نوستالژی بستنی...

وای که چقدر هوا گرم شده. از هوای گرم خوشم نمیاد. حتی اگه هیچی هم نپوشی باز هم گرمته. ولی در هوای سرد میشه لباس بیشتر پوشید و خوش تیپ تر بود.این هوای گرم فقط یه چیز رو میطلبه. فقط و فقط بستنی.
خوردن بستنی حتی ارزش اینو داره که حاضر بشی چند گرم هم چاق بشی ولی لذت خوردنشو ببری.
وقتی هوس بستنی میکنم، یاد بستنی چوبی های پاک میفتم که فقط بالاتنش تو پاکت بود و روکش شکلاتی محکمی داشت. تا مدت طولانی این مدل بستنی تو بورس بود و غیر از" پاک " مارک دیگه ای موجود نبود.
وقتی پارک میرفتیم، دستفروشها، با این چیزایی که یونولیتی بود( اسمشو هم درست نمیدونم که بگم!) میامدن و داد میزدن بستنی دارم بستنی...

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

در شهر خبری هست؟

به خدا به پیر به پیغمبر قرار نیست اتفاق خاصی بیفته. یعنی قرار نیست وقتی سال تموم شد  سال دیگه ای شروع نشه. به خدا قحطی نیومده. هرچی الان هست  سال جدید هم هست. آخه چرا به بهانه شب عید و خرید شب عید اینقدر تو خیابونها وول میزنید و ترافیک آدمی و ماشینی درست میکنید؟ مگه قراره چی بشه؟
حداقل یک ماه قبل شروع سال جدید  ولوله ای بین مردم میفته که هیچ توجیه قانع کننده ای نداره. یعنی اگه لباس نو نپوشن سال تحویل نمیشه؟ واقعا هرچی قبل عید میخرن  در عید سال نو استفاده میشه؟
نگید حراج و فروش فوق العاده  که اینها همش بهانه ایه برا بیرون رفتن و پول خرج کردن.
وقتی از خونه بیرون میرم و تو صف اتوبوس و ترافیک معطل میشم  به هرکسی  که به این بهانه ها باعث شلوغی شده ناسزا میگم. واقعا قراره اتفاق خاصی بیفته؟
میخواد سال نو بشه ولی همه این مردمی که حتی تا ساعاتی قبل شروع سال جدید در تکاپو هستن  کوچکترین تکونی به وجودشون دادن؟ واقعا تغییر مثبتی کردن که حالا  بخوان با لباس نو  زینت بیشتری بهش بدن؟

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

بشر موجود عجیبی است...

بشر موجود عجیبی است. تا وقتی به خواسته هایش نرسیده خوشبختی اش را در رسیدن به خواسته هایش می داند. اما وقتی به آنجه میخواهد می رسدٰ سعادت را در چیزهایی که بدست نیاورده و یا توانایی بدست آوردنش را ندارد میپندارد.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

بوی عیدی...

بچه که بودیم، اومدن عید رو به خاطر لباس نو و پولهای عیدی دوست داشتیم. عید برامون جزء ارزشمندترین لحظات زندگیمون بود.اما حالا که بزرگ شدیم نه شوق گرفتن عیدی داریم و نه دوست داریم لباس نو بپوشیم. چون مسخرمون میکنن میگن ببین مثل بچه ها لباس عیدشو پوشیده!
بچه که بودیم عید رو دوست داشتیم چون میتونستیم فامیلها و دوستان رو ببینیم و با بچه هاشون بازی کنیم.اما حالا که بزرگ شدیم از هر کسی به یه دلیلی یا خودمون یا بقیه افراد خانواده خوششون نمیاد و ترجیح میدیم جایی برای عید دیدنی نریم. اگر هم بریم کلی غر میزنیم که چرا باید آدمهایی رو که دوست نداریم ببینیم.
بچه که بودیم دوست داشتیم تعطیلات بریم مسافرت. اما حالا که بزرگ شدیم اکثرمون دوست داریم خونه بمونیم تا به جبران روزهایی که خونه نبودیم بخوابیم و استراحت کنیم.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

سال دیگه چند روز تعطیلیم؟

اولین سوالی که قبل شروع سال جدید در ذهن تمام ایرانیها میچرخه تعداد تعطیلات سال جدیده.
یعنی دنبال تقویم سال جدید میگردن که ببینن سال دیگه چند روز تعطیلن؟ آیا تعطیلیها پشت هم میفته؟ Erteholiday و BahmanHolidayچه روزهایی میفته؟  آیا بین التعطیلین داریم؟ آخه چرا باید روز تعطیلی جمعه بییفته؟ چه روزهایی باید مرخصی بگیریم؟ چه روزهایی میتونیم دودر کنیم؟چند روز ممکنه به خاطر برف و آلودگی هوا تعطیل بشه؟
نمیخواد دروغ بگی که تا حالا به این سوالات فکر نکردی. که اگه به فکرت خطور نکرده باشه از ما نیستی!

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

رادیو، همراه آشنا

دیروز کشف مهمی کردم.فهمیدم که ام پی تری پلیری که داشتم ، رادیو هم داره! خیلی ذوق زده شدم.
چون این ام پی تری پلیر رو خودم نخریده بودم و تو دفترچش هم توضیحی نداده بود، فکر میکردم رادیو نداره. با وجودیکه گزینه FM داشت، ولی چون هرچه سعی کردم شبکه ای پیدا نشد، احتمال دادم که این گزینه محض قشنگی گذاشته شده.

بعد از این کشف مهم، کلیه شبکه های رادیویی رو پیدا نمودم و ذخیره کردم. اما وقتی در خونه امتحان کردم متوجه شدم که ای دل غافل، مشکل از خونه ما هست که هیچ موجی اعم از رادیو و موبایل و ... بهش نمیرسه و رادیوی ام پی تری هم برا همین تا این موقع در خونه نمیگرفته.

***   ***

گوش دادن به رادیو یه جور خاطره محسوب میشه. در این دوره ای که تلویزیون به عنوان رسانه پر مخاطب تری بین خانواده ها جای بیشتری باز کرده ( با این برنامه های زیبا و رنگارنگ که چشم حسود بترکه!) ، برای اکثر ما، رادیو به حاشیه رانده شده.
اما ما هیچ وقت فراموش میکنیم که زمان کودکی، بیشتر رادیو گوش میدادیم و خاطراتی که با رادیو داریم هنوز هم برای ما زنده است. به خصوص برنامه صبح به خیر و شب به خیر کوچولو و قصه ظهر جمعه که جای خودشونو دارن.

***   ***
یکی از اقوام هر وقت برادرمو میبینه بهش میگه: یادته خواستی رادیو رو تعمیر کنی، بازش کردی و گرفتی زیر آب شستیش؟!!



تاریخچه رادیو در ایران و جهان را در خواندن مطالب دیگر » بخوانید...


  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

کیک و بستنی

هر وقت کسی بستنی یا کیک میخره و همه میخورن و من سعی میکنم برای جلوگیری از افزایش وزن یا جوش صورت، اراده به خرج بدم و نخورم، با خودم میگم:
" اگر این بستنی را بخورم بمیرم بهتر است یا نخورده از دنیا برم"
بعدش هم با لذت تمام شروع میکنم به خوردن!
چکار کنم دیگه من هم این مدلی هستم...

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

به حمام برمی گردیم

شما کدوم قسمت از خونتون رو بیشتر دوست دارید؟ یعنی در کجای خونتون از همه جا راحت ترید؟
من که فکر میکنم حمام از همه بهتره. چون شما فارغ از اینکه کسی بخواد منتظر شما باشه ( مثل WC) و بگه بیا بیرون یا اون تو کاری داشته باشه ( مثل اتاق خواب) و بخواد چیزی برداره، شما میتونید هم خیلی آروم کارتون رو انجام بدید و هم خیلی راحت به تمام چیزهایی که دوست داشتید فکر کنید یا فرصتی نداشته اید فکر کنید( البته به شرطی که بعد شما کسی تصمیم به حمام رفتن نداشته باشد)، فکرهایی که این موقع به ذهنتون میرسه خیلی تمیز و شسته رفته است و میشه ازش استفاده های خوبی کرد.
آواز خوندن در حمام که دیگه جای خودشو داره و نیاز به تعریف نیست!

بر روی " خواندن مطالب دیگر »" کلیک کنید تا یه مطلب روانشناسی-سرگرمی بخوانید...




  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

محرم اسرار اینترنتی

به نظر من وقتی یکی از شما میخواد که بیای پای کامپیوترش و یکی از خرابکاریهاشو درست کنی ،تو مثل پزشک هستی و محرم بیمارت. یعنی اگه ببینی همکارت در حین انجام کارهای اداری داره چت میکنه یا در حافظه سرچ گوگلش عبارات نامناسبی میبینی، نباید به روش بیاری و به کسی بگی. چون تو پزشکی و اسرار بیمارت رو نگه میداری.

در لحظه معاینه بیمارت، مطمئن باش خودش داره از خجالت آب میشه و دلش میخواد بهت بگه : تورو خدا به رئیس نگی. به خدا دفعه اولم بوده یا فلانی قبل من پای سیستم بوده و اینها کار اونه. شاید هم کار منافقین کوردله!

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS